body { -webkit-user-select: none; -khtml-user-select: none; -moz-user-select: none; -ms-user-select: none; -o-user-select: none; user-select: none; } چگونه لهجه خود را کاهش دهيم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 17 اسفند 1392
بازدید : 226
نویسنده : shayan

چگونه لهجه خود را کاهش دهيم

بسياری از مشکلاتی تلفظی که زبان‌آموزان با آنها مواجه هستند در نتيجه استفاده غلط از اصواتی است که در زبان مادری خود به کار مي‌برند. بنابراين مشکلات تلفظی که شما از آن رنج مي‌بريد احتمالاً مشابه مشکلاتی است که ديگر زبان‌آموزان «هم زبان» شما هم با آن مواجه هستند. وقتی يک انگليسي‌زبان بومی (native) به شما مي‌گويد که شما (بعنوان مثال) لهجه روسی يا چينی داريد، در واقع اين نکته را تأييد مي‌کند. بسياری از برنامه‌های کاهش لهجه بر اساس تحقيقاتی است که اصوات خاصی را که هر گروه زبانی (مثلاً فرانسوي، چيني، اسپانيايي، ژاپنی و ...) موقع ادای کلمات انگليسی دارد، مشخص مي‌کنند. بعنوان مثال 70% اسپانيايي‌ زبانها در تلفظ صدای /st/ در کلمه stick مشکل دارند در حاليکه چينی زبانها هيچ مشکلی در تلفظ آن ندارند. نکته‌های زير به شما کمک مي‌کنند که تأثير زبان مادری خود بر انگلیسی‌تان را کاهش دهيد.
 

به حرکات دهان انگلیسی زبانان (native) دقت کنيد.

موقع تماشای برنامه‌های زبان اصلی به حرکات دهان گوينده خوب دقت کنيد. آنچه که مي‌گويد را تکرار کنيد و لحن صدای او را تقليد کنيد.


شمرده صحبت کنيد.

تا وقتی که لحن و اصوات انگليسی را بخوبی فرا نگرفته‌ايد، شمرده صحبت کنيد. اگر شما سريع و با لحن و تلفظ غلط صحبت کنيد، انگليسی زبانها در فهميدن آنچه که مي‌خواهيد بگوييد مشکل پيدا خواهند کرد. همچنين اگر شما به «اشتباه صحبت کردن» خود ادامه دهيد، اين اشتباهات در ذهن شما ماندگار خواهند شد.


از ديکشنری استفاده کنيد.

با علائم فونتيک ديکشنری خود آشنا باشيد و تلفظ صحيح کلماتی را که ادای آنها برای شما دشوار است در آن جستجو کنيد.


از ديگران کمک بگيريد.

يک فهرست از کلماتی که تلفظ آنها برای شما دشوار است، تهيه کنيد و از يک دوست انگليسی زبان (native) بخواهيد آنها را برای شما تلفظ کند. خوب است صدايش را ضبط کنيد و بعداً به آن گوش دهيد و خودتان هم آن را تکرار کنيد. اگر چنين دوستی نداريد مي‌توانيد از نرم افزارهايی که کلمات را با صدای ضبط شده انسان ادا مي‌کنند استفاده کنيد. (برای اين منظور مي‌توانيد از نرم‌افزار Pronunciation Power و يا ديکشنري گوياي لانگمن استفاده نماييد.)


به کتابهای نواردار گوش دهيد.

با تهيه کتابهايی که دارای يک نوار يا سی‌دی صوتی هستند مي‌توانيد در يک زمان هم بخوانيد و هم گوش کنيد. بخشهايی از کتاب را با صدای بلند بخوانيد و صدای خودتان را ضبط کنيد. صدای خودتان را با گوينده اصلی مقايسه کنيد و سعی کنيد اشتباهاتتان را اصلاح کنيد.


به پسوندهای s و ed دقت کنيد.

تلفظ صحيح کلماتی که به s و ed ختم مي‌شوند را ياد بگيريد. مثلاً s- ياes- را در نظر بگيريد. اين پسوند گاهی صدای /S/ مي‌دهد (مثلاً در eats)، گاهی صدای /Z/ مي‌دهد (مثلاً در plays) و گاهی هم صدای /IZ/ مي‌دهد (مثلاً در washes). (برای فراگيری نحوه تلفظ صحيح اين قبيل کلمات اينجا را کليک کنيد.)
 

با صدای بلند انگلیسی بخوانيد.

هر روز به مدت 15 تا 20 دقيقه يک متن انگليسی (مثلاً يک کتاب داستان) را با صدای بلند بخوانيد. اين به شما کمک مي‌کند که آن دسته از عضلات دهان را که برای انگليسی صحبت کردن به کار مي‌آيند، تقويت کنيد. تحقيقات نشان مي‌دهد که برای صحبت کردن يک زبان جديد حدود سه ماه تمرين روزانه مورد نياز است تا عضلات دهان (برای آن زبان خاص) تقويت شوند.

آموزش مکالمه انگليسي نصرت در 90 روز» با وقفه کوتاهی که بين کلمات و جملات ايجاد مي‌کند اين فرصت را برای شما فراهم مي‌کند که آنها را تکرار کرده و مهارت تلفظ خود را تقويت نماييد.)
 

صدای خودتان را گوش کنيد.

صدای خودتان را ضبط کنيد و برای يافتن اشتباهات تلفظی خود به آن گوش دهيد. اين يک تمرين بسيار عالی است، زيرا اين به شما کمک می‌کند از اشتباهاتی که دائماً  مرتکب مي‌شويد آگاه شويد.
 

صبور باشيد.

شما می‌توانيد نحوه صحبت کردن خود را بهبود بخشيد، ولی اين «يک شبه» بدست نمي‌آيد. مردم اغلب به دنبال کسب نتيجه فوری هستند و به همين دليل خيلی زود دلسرد می‌شوند و از تلاش دست برمی‌دارند.

منبع: esl-pro.com

 



:: موضوعات مرتبط: چگونه لهجه خود را کاهش دهيم , ,
:: برچسب‌ها: چگونه لهجه خود را کاهش دهيم ,
تاریخ : سه شنبه 5 دی 1391
بازدید : 534
نویسنده : shayan

What is a computer

كامپيوتر چيست ؟

 

 


 

A computer is a machine with an intricate network of electronic circuits that operate switches or magnetize tiny metal cores .

يك كامپيوتر يك ماشين با شبكه پيچيده اي از مدارات الكترونيكي است كه با سوويچها يا هسته هاي فلزي كوچك عمل ميكنند .

 

The switches like the cores , are capable of being in one of two possible states , that is , on or off ; magnetized or demagnetized .

.
سوئيچها مانند هسته ها توانايي بودن در دو حالت ممكن كه روشن ( مغناطيس شده ) و خاموش ( مغناطيس نشده ) را دارند .

 

The machine is capable of storing and manipulating numbers , letters, and characters.



يك ماشين توانايي ضبط و دستكاري اعداد و حروف و كاراكترها را دارد .

 

The basic idea of a computer is that we can make the machine do what we want by inputting signals that turn certain switches on and turn others off ,or that magnetized or do not magnetize the cores .

.
هدف اساسي يك كامپيوتر انستكه ميتوانيم اين ماشين را طوري درست كنيم كه چيزي را كه ميخواهيم توسط وارد كردن سيگنالهايي كه سوئيچهاي مشخصي راروشن و ديگرسوئيچها را خاموش ميكند انجام دهد يا انكه هسته ها را مغناطيسي كند يا غير مغناطيسي كند

 

 [2] The basic job of computers is the processing of information .


وظيفه اصلي كامپيوترها پردازش اطلاعات است .

 

For this reason , computers can be defined as devices which accept information in the form of instructions called a program and characters called data , perform mathematical and or logical operations on the information and then supply results of these operations .

.
باين دليل كامپيوترها ميتوانند دستگاههايي كه اطلاعات را به صورت دستورالعملهايي كه برنامه ناميده ميشوند و كاراكترهايي كه داده ناميده ميشوند و انجام دادن عمليات محاسباتي و منطقي روي اطلاعات و سپس فراهم كردن نتايج اين عمليات شناسايي شوند( تعيين شوند) .

 

The program or part of it which tells the computers what to do and the data , which provide information needed to solve the problem, are kept inside the computer in a place called memory . 



برنامه يا بخشي از ان كه به كامپيوتر ميگويد چه بكند و داده اي كه اطلاعات لازم براي حل مسايل را فراهم ميكند داخل كامپيوتر در محلي بنام حافظه نگهداري ميشوند
.

 

 [3] Computers are thought to have many remarkable powers .



كامپيوترها پنداشته ميشوند كه دارا توانايي هاي قابل توجهي هستند .

 

However , most computers, whether large or small have three basic capabilities .


بهرحال بيشتر كامپيوترها چه بزرگ چه كوچك سه توانايي اساسي دارند .

 

First , computers have circuits for performing arithmetic operations , such as : addition , subtraction , division, multiplication and exponentiation .



اول . كامپيوترها مداراتي براي اجراي عمليات محاسباتي دارند : مانند : جمع تفريق تقسيم ضرب وبتوان رساندن .

 

Second , computers have a means of communicating with the user .



دوم . كامپيوترها وسايلي براي ارتباط با كاربر دارند .

 

After all , if we couldn’t feed information in and get results back , these machines wouldn’t be of much use .


بعد از همه اينها اگر نميتوانستيم اطلاعات لازم را وارد كنيم (‌تغذيه) و نتايج را بگيريم اين ماشينها نميتوانستند زياد مورد استفاده قرار بگيرند .

 

However , certain computers ( commonly minicomputers and microcomputers ) are used to control directly things such as robots , aircraft navigation systems , medical instruments , etc .



بهرحال كامپيوترهاي مشخص ( عرفا كامپيوترهاي كوچك و ريزكامپيوترها ) براي كنترل راهنمايي چيزهايي مانند روباتها سيستمهاي هدايت هوانوردها و تجهيزات پزشكي استفاده ميشوند .

 

 [4] Some of the most common methods of inputting information are to use punched cards magnetic tape , disks , and terminals .

.
بعضي از معمولترين روشهاي ورود اطلاعات استفاده از كارتهاي پانچ نوارهاي مغناطيسي و ديسكها و ترمينالها هستند .

 

The computer’s input device ( which might be card reader , a tape drive or disk drive , depending on the medium used in inputting information ) reads the information into the computer .



دستگاه ورودي كامپيوتر ( كه ممكن است كارتخوان , درايو نوار يا ديسك درايو باشد بسته به واسطه اي كه در ورود اطلاعات است ) اطلاعات را به داخل كامپيوتر ميخواند ( ميريزد) .

 

For outputting information , two common devices used are  a printer which prints the new information on paper , or a CRT display screen which shows the results on a TV-like screen .



براي خروجي دهي اطلاعات دو وسيله معمول استفاده ميشود يك پرينتر كه اطلاعات جديد را روي صفحه چاپ ميكند يا يك صفحه نمايش CRT كه نتايج را روي يك صفحه تلويزيون نمايش ميدهد .

 

 [5] Third , computers have circuits which can make decisions .

.
سوم , كامپيوترها مداراتي كه ميتوانند تصميم بگيرند دارند .

 

The kinds of decisions which computer circuits can make are not of the type : ‘Who would win a war between two countries?’ or “Who is the richest person in the world?’

.
انواع تصميماتي كه مدارات كامپيوتر ميگيرند از نوع زير نيستند: چه كسي جنگ بين دو كشور را برنده ميشود ؟ يا چه كسي ثروتمندترين فرد جهان است ؟

 

Unfortunately , the computer can only decide three things, namely : Is one number less than another ? Are two numbers equal ? and, Is one number greater than another ?



متاسفانه كامپيوتر ميتواند تنها در سه چيز تصمص گيري كند : بطورمثال : آيا يك عدد كوچكتر از ديگري است ؟ آيا دو عدد مساوي هستند ؟ و آيا يك عدد بزرگتر ازديگري است ؟

 

 [6] A computer can solve a series of problems and make hundreds , even thousands , of logical decisions without becoming tired or bored .

.
يك كامپيوتر ميتواند يك سري از مشكلات را حل كند و صدها حتي هزارها تصميمات منطقي را بدون انكه خسته شود يا كسل شود درست كند .

 

It can find the solution to problem in fraction of the time it takes a human being to do the job .

.
آن ميتواند حل مساله را در يك خرده زماني پيدا كند كه بشر براي انجام كار ميگيرد .

 

 A computer can replace people in dull  routine , tasks , but it has no originality ; it works according to the instructions given to it and cannot exercise any value judgments .

.
يك كامپيوتر ميتواند مردم را در روالهاي كندي قرار دهد اما به طور اصالتا ابتكاري ندارد ; ان مطابق دستورالعملهاي داده شده به ان كار ميكند و نميتواند هيچ فعاليت داراي ارزش قضاوتي را انجام دهد .

 

There are times when a computer seems to operate like a mechanical ‘brain’ , but its achievements are limited by the minds of human beings  .



زمان زيادي وجود دارد كه كامپيوتر زماني شبيه يك مغز مكانيكي عمل كند اما پيروزيها ان محدود به تفكرات بشري است

 

 

A computer cannot do anything unless a person tells it what to do and gives it the appropriate information ; but because electric pulses can move at the speed of light , a computer can carry out vast numbers of arithmetic-logical operations almost instantaneously .



يك كامپيوتر نميتواند هيچ كاري انجام دهد مگر انكه يك شخص به ان بگويد كه چه كند و به ان اطلاعات مناسب را بدهد اما بدليل پالسهاي الكتريكي ميتواند در سرعت نور حركت كند يك كامپيوتر ميتواند تعداد زيادي از عمليات محاسباتي منطقي را تقريبا فورا انجام دهد .

 

A person can do everything a computer can do , but in many cases that person would be dead long before the job was finished .

.
يك انسان ميتواند هر چيزي كه كامپيوتر ميتواند انجام دهد را انجام دهد اما در بسياري موارد همان شخص ميميرد قبل از انكه كار طولاني تمام شود .



:: موضوعات مرتبط: متن انگلیسی درباره کامپیوتر , ,
:: برچسب‌ها: متن , انگلیسی , درباره , کامپیوتر , What , is , a , computer ,
تاریخ : یک شنبه 6 فروردين 1391
بازدید : 521
نویسنده : shayan

Coacoon And Fly(پيله و پرواز):


A small crack appeared On a cocoon.
روزي سوراخ كوچكي در يك پيله ظاهر شد.

------------ --------- -

A man sat for hours and watched
Carefully the struggle of the butterfly
To get out of that small crack of cacoon.


شخصي نشست و ساعت ها تقلاي پروانه براي بيرون آمدناز سوراخ كوچك پيله را تماشا كرد.

------------ --------- -

Then the butterfly stopped striving

آن گاه تقلاي پروانه متوقف شد

------------ --------- -
It seemed that shewas exhausted and couidnot go on trying.

  و به نظر مي رسيدكه خسته شده،و ديگر نمي تواند به تلاشش ادامه دهد.

------------ --------- -

The man decided to helpthe poor creature.
He widened the crack by scissors.


آن شخص مصمم شد به پروانه كمك كندو با برش قيچي سوراخ پيله را گشاد كرد.

The butterfly cameout of cocoon easily, but her body wasTiny and her wings werewrinkled.

پروانه به راحتي از پيله خارج شد،اما جثه اش ضعيف و بال هايش چروكيده بودند.
------------ --------- -

The man continued watching the butterfly.


آن شخص به تماشاي پروانه ادامه داد

------------ --------- -
He expected tosee her wings become her body.
But it did nothappen!


.او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحكم شودو از جثه ي او محافظت كند.اما چنين نشد!


------------ --------- -


As amatter of fact,the butterfly to crawl onThe ground for the rest of herlife,
For she could never fly.


در واقع پروانه ناچار شد همه ي عمر را روي زمين بخزدو هر گز نتوانست با بال هايش پرواز كند.


------------ --------- -

The kind man did not realize that God had arranged thelimitation of cocoon.

And also the struggle for butterfly to get out ofit

آن شخص مهربان نفهميد كه محدوديت پيله و تقلا براي
خارج شدن از سوراخ ريزآن را خدا براي پروانه قرار داده بود

------------ --------- -
so that a certain fluid could be discharged from herbody to enableher to fly afterward.


،تا به آن وسيله مايعي از بدنش ترشح شودو پس از خروج از پيله به او امكان پرواز دهد.

------------ --------- -

Sometimes struggling isthe o
nly thing we need to do .


گاهي اوقات در زندگي فقط به تقلا نياز داريم.


------------ --------- -

IfGod had provided us with n easy life to live without any difficulties,
Thenwe become strong,and could not fly.

اگر خداوند مقرر مي كردبدون هيچ مشكلي زندگي كنيم،فلج مي شديم ،به اندازه ي كافي قوي نمي شديم و هرگز نمي توانستيم پرواز كنيم.


------------ --------- -

I asked for strength,andHe provided mewith enough difficultiesTo become strong.
من نيرو خواستم و خداوند مشكلاتي سر راهم قرار داد، تا قوي شوم.

------------ --------- -

I asked forknowledge and He provided me

من دانش خواستم و خداوند مسايلي براي حل كردن به من داد

------------ --------- -


Iasked for prosperity and promotion,
and He provided me with abilitytothink and hands to work.

من سعادت و ترقي خواستم و خداوند به منقدرت تفكر و زور بازو داد تا كار كنم.

------------ --------- -
I asked for bravery ,nd He providedMe withabstacles to overcome

من شهامت خواستم و خداوند موانعي سر راهم قرار داد،تا آنها را از ميان بردارم.

------------ --------- -


I asked for motivation,and He showed me eople who needed help.

من انگيزه خواستم و خداوند كساني را به من نشان داد كه نيازمند كمك بودند.

------------ --------- -


Iasked for love and He provided me with opportunityTo give love toothers.

من محبت خواستم و خداوند به من فرصت داد تا به ديگران محبت كنم.

------------ --------- -

I did not get what I wanted…..
ButI was provided withwhat I needed.

«من به آنچه خواستم نرسيدم...اما آنچه به آن نياز داشتم ،به من داده شد.»


------------ --------- -


Donot worry,fightWith difficulties and be sureThat you canprevail over them.


نترس
با مشكلات مبارزه كن و بدان كه مي تواني بر آنها غلبه كني.

......................................................................................................



:: موضوعات مرتبط: متنی ادبی وزیبا همراه با ترجمه فارسی , پیله و پرواز , ,
:: برچسب‌ها: Coacoon And Fly(پيله و پرواز): ,
تاریخ : دو شنبه 22 اسفند 1390
بازدید : 344
نویسنده : shayan

 "Hotel California"

On a dark desert highway, cool wind in my hair
Warm smell of colitas, rising up through the air
Up ahead in the distance, I saw a shimmering light
My head grew heavy and my sight grew dim
I had to stop for the night
There she stood in the doorway;
I heard the mission bell
And I was thinking to myself,
this could be heaven or this could be hell
Then she lit up a candle and she showed me the way
There were voices down the corridor,
I thought I heard them say...

Welcome to the hotel california
Such a lovely place
Such a lovely face
Plenty of room at the hotel california
Any time of year, you can find it here

Her mind is tiffany-twisted, she got the mercedes bends
She got a lot of pretty, pretty boys, that she calls friends
How they dance in the courtyard, sweet summer sweat.
Some dance to remember, some dance to forget

So I called up the captain,
please bring me my wine
He said, we havent had that spirit here since nineteen sixty nine
And still those voices are calling from far away,
Wake you up in the middle of the night
Just to hear them say...

Welcome to the hotel california
Such a lovely place
Such a lovely face
They livin it up at the hotel california
What a nice surprise, bring your alibis

Mirrors on the ceiling,
The pink champagne on ice
And she said we are all just prisoners here, of our own device
And in the masters chambers,
They gathered for the feast
The stab it with their steely knives,
But they just cant kill the beast

Last thing I remember, I was
Running for the door
I had to find the passage back
To the place I was before
relax, said the night man,
We are programmed to receive.
You can checkout any time you like,
But you can never leave!


*************************************************

هتل کالیفرنیا

در یک بزرگراه صحرایی تاریک ، نسیم خنک در موهایم
رایحه گرم در هوا می پیچد
روبرویم در دور دست ، نوری را دیدم که سوسو میزد
سرم سنگین و سوی چشمانم ضعیف شد
ناچار بودم شب را در جایی توقف کنم
کسی آنجا جلوی در ایستاده بود
صدای زنگی را شنیدم و با خود فکر میکردم
این میتواند جهنم یا بهشت باشد
بعد او شمعی را روشن کرد و راه را به من نشان داد
در راهرو صدا هایی می آمد
که فکر میکردم میگویند:
به هتل کالیفرنیا خوش آمدی
چه مکان دوست داشتنی ای
چه چهره دوست داشتنی ای
اتاقهای زیادی در هتل کالیفرنیا وجود دارد
هر زمان از سال میتوانی آنرا اینجا بیابی
ذهن او همچون پارچه توری بهم ریخته است
و خمیدگیهای مرسدس را دارد
پسرهای خوش قیافه ای بودند که آنها را دوست مینامیدشان
آنها چگونه در حیاط میرقصیدند ، عرق ریزی شیرین تابستان
بعضی رقصها برای در یاد ماندن، بعضی رقصها برای فراموشی
پس کاپیتان را صدا زدم
لطفا برایم مشروب بیاورید
او گفت ما آن شراب را از سال ۱۹۶۹ تا حالا نداشته ایم
و همچنان آن صداها از دور دست ندا میدهندو در میانه های شب بیدارت میکنند
تا صدایشان را بشنوی که میگویند....
به هتل کالیفرنیا خوش آمدی
چه مکان دوست داشتنی ای
چه چهره دوست داشتنی ای
آنها در هتل کالیفرنیا زندگی میکنند
اشتباهت چه سورپریز جالبی را به ارمغان آورده
آینه های روی سقف
شامپاین صورتی صورتی با یخ
و او گفت همه ما اینجا زندانی عقایدمان هستیم
آنها در تالار های ارباب برای جشن جمع شده بودند
و با چاقو های فلزیشان ضربه میزدند
ولی نتوانستند اهریمن را از پا در بیاورند
آخرین چیزی که بیاد می آورم
در حال دویدن بسوی در بودم
برای پیدا کردن راهی برای برگشت
به جایی که قبلا بودم
که نگهبان شب گفت : آرام باش
ما برای پذیرایی برنامه ریزی کرده ایم
میتوانی هر وقت خواستی تسویه حساب کنی
ولی هیچ وقت نمیتوانی اینجا را ترک کنی



:: موضوعات مرتبط: داستان زیبا همراه با ترجمه , ,
تاریخ : شنبه 13 اسفند 1390
بازدید : 449
نویسنده : shayan

افعال کمکی (معین)

افعال کمکی یا معین  (auxiliary verbs) معمولاً قبل از یک فعل دیگر (فعل اصلی) در جمله قرار می‌گیرند و کارشان کمک به فعل اصلی جمله در تشکیل عبارات فعلی می‌باشد.

افعال کمکی را می‌توان به دو دسته تقسیم نمود:
 

افعال کمکی اصلی

be, have, do

افعال کمکی وجهی

must
ought to
used to

shall
should

may
might

can
could

will
would

 

ویژگیهای افعال کمکی

الف) افعال کمکی اصلی

حالت سوم شخص مفرد (-s form)، گذشته ساده و اسم مفعول (قسمت سوم فعل) آنها نامنظم (بی قاعده) است:
 

past participle

past tense

-s form

 

be:

have:

do:

been

had

done

was / were

had

did

is

has

does

ب) افعال کمکی وجهی

1- در حالت سوم شخص مفرد (بر خلاف افعال معمولی) -s نمی‌گیرند:

  • She can play the piano quite well. (not: She cans ...)
  • He must work harder. (not: He musts ...)


2- در جملات پرسشی و منفی، از فعل کمکی دیگری استفاده نمی‌کنند:

  • What would you buy if you won the lottery?
    (not: What did you would buy ...)

3- هیچگاه to بعد از آنها قرار نمی‌گیرد (به استثنای ought to و used to):

  • You should phone the police immediately. (not: you should to phone ...)

4- هیچگاه -ed یا -ing نمی‌گیرند:

 musting, musted

5- هیچگاه با همدیگر به کار برده نمی‌شوند:

  • I might could wash the car.

 

قابلیت های مختلف افعال کمکی

1- برای منفی کردن یک جمله کافی است پس از فعل کمکی، not اضافه کنید و یا از حالت مخفف آن استفاده کنید:

 She will come → She will not (won't) come.

2- برای پرسشی کردن یک جمله، فعل کمکی را قبل از فاعل جمله قرار دهید:

 She will come → Will she come?

3- گاهی می‌توان فعل اصلی پس از فعل کمکی را حذف کرد به شرط آنکه معنی آن (با توجه به شرایط) واضح باشد:

  • 'Will she come tonight?' 'No, she can't.' (='she can't come.')
  • 'I've never been to China. Have you?'
      -----------------------------------------------------------------------------------------------------
  • جملات شرطي نوع اول

از جملات شرطي نوع اول براي بيان يک شرط (يا موقعيت) ممکن و يک نتيجه محتمل در آينده استفاده مي‌شود.

if

حال ساده

will/won't

مصدر بدون to

if

I work hard,

I will

pass my exams.

    • If I find your watch, I will tell you. (.اگر ساعت شما را پيدا کنم به شما خواهم گفت)
    • If we leave now, we'll catch the 10.30 train.
      (اگر حالا حرکت کنيم به قطار ساعت 10:30 مي‌رسيم)
    • If I see him, I'll tell him the news. (.اگر او را ببينم خبرها را به او خواهم گفت)
    • You'll get wet if you don't take an umbrella. (.اگر چتر نبري خيس خواهي شد)

 

توضیح: http://www.zabanamoozan.com/images/table/note.gif

توضیح: http://www.zabanamoozan.com/images/table/some-notes-leg.gif

علاوه بر will مي‌توان از should ،must ،can ،might ،may و غيره نيز استفاده کرد که در اين صورت معني آن کمي فرق خواهد کرد:

o    If you pull the cat's tail, it may scratch you.
(اگر دم گربه را بکشي ممکن است تو را چنگ بزند )

o    You should eat less rice if you want to lose weight.
(اگر مي‌خواهي وزن کم کني بايد کمتر برنج بخوري)

 

جملات شرطي نوع دوم

از جملات شرطي نوع دوم براي بيان يک شرط يا موقعيت غير واقعي يا غير ممکن و نتيجه محتمل آن در زمان حال يا آينده بکار مي‌رود. در واقع در اين نوع جملات حال يا آينده‌اي متفاوت را تصور مي‌کنيم.

if

گذشته ساده

would ('d)
would not (wouldn't)

مصدر بدون to

if

I had more money, I

would ('d)

buy a new car.

if

you lived in England, you

would ('d)

soon learn English.

چند مثال ديگر:

    • If he needed any money, I'd lend it to him. (But he doesn't need it)
      (اگر به پول احتياج داشت به او قرض مي‌دادم)
    • If I had more time, I'd help you. (اگر وقت بيشتري داشتم به شما کمک مي‌کردم)
    • If I were* a rich man, I'd buy an expensive car.
      (اگر ثروتمند بودم يک ماشين گرانقيمت مي‌خريدم)
    • I wouldn't accept the job (even) if they offered it to me.
      (اگر آن کار را به من پيشنهاد مي‌کردند هم قبول نمي‌کردم)

 

توضیح: http://www.zabanamoozan.com/images/table/careful.gif

 



:: موضوعات مرتبط: افعال کمکی (معین) , ,
تاریخ : شنبه 22 بهمن 1399
بازدید : 475
نویسنده : shayan


تاریخ : 1 فروردين 1385
بازدید : 400
نویسنده : shayan

در بيشتر ديکشنريهاي امروزي براي نشان دادن تلفظ کلمات از سيستم IPA استفاده مي‌شود. در جدول زير همه علائم و نشانه‌هاي IPA آورده شده است. به علامت‌ها و کلمه‌هاي نمونه دقت کنيد و با کليک روي Amer (انگليسي آمريکايي) يا Brit (انگليسي بريتانيايي) تلفظ آنها را بشنويد (با فرمت mp3). تلفظ بريتانيايي نيز آنجا که با تلفظ آمريکايي تفاوت آشکاري دارد، آورده شده است.

 

حروف همخوان (بی‌صدا)

IPA

words listen
b bad, lab Amer
d did, lady Amer
f find, if Amer
g give, flag Amer
how, hello Amer
j yes, yellow Amer
k cat, back Amer
l leg, little Amer
m man, lemon Amer
n no, ten Amer
sing, finger Amer
p pet, map Amer
r red, try Amer
s sun, miss Amer
S she, crash Amer
t tea, getting Amer
tS check, church Amer
think, both Amer
TH this, mother Amer
v voice, five Amer
wet, window Amer
z zoo, lazy Amer
Z pleasure, vision Amer
dZ just, large Amer

حروف واکه (صدا‌دار)

IPA

words listen
^ cup, luck Amer
a: arm, father Amer / Brit
@ cat, black Amer
e met, bed Amer
.. away, cinema Amer
e:(r) turn, learn Amer / Brit
i hit, sitting Amer
i: see, heat Amer
o hot, rock Amer / Brit
o: call, four Amer / Brit
u put, could Amer
u: blue, food Amer
ai five, eye Amer
au now, out Amer
ou go, home Amer
e..(r) where, air Amer / Brit
ei say, eight Amer
i..(r) near, here Amer / Brit
oi boy, join Amer
u..(r) pure, tourist Amer / Brit

 

 

 

1- در (r):e و (r).. و ... ، r در انگليسي بريتانيايي تلفظ نمي‌شود، مگر اينکه قبل از يک حرف واکه (صدادار) بيايد (مثلاً در answering و answer it). اما در انگليسي آمريکاييr هميشه تلفظ مي‌شود.

 

2- در انگليسي آمريکايي :a بجاي o تلفظ مي‌شود.

 

3- بسياري از آمريکايي‌ها :a (o) و :o را به يک شکل تلفظ مي‌کنند.

 

 

منبع: www.zabanamoozan.com


تاریخ : 1 فروردين 1385
بازدید : 225
نویسنده : shayan

4)فراگيري تلفظ‌ها:

چرا فراگيري تلفظ براي زبان‌آموزان الزاميست؟زيرا اولين و مهمترين چيزي است كه افراد براي قضاوت در مورد مهارت شما در زبان انگليسي به آن توجه مي‌كنند. شما بايد آن را به خوبي فرا بگيريد، حتي اگر گمان مي‌كنيد كه خيلي خوب مي‌توانيد به انگليسي صحبت كنيد اولين تأثيرگذاري

 

 

 


وقتي كه به انگليسي صحبت مي‌کنيد، تلفظ شما قطعاً اولين (و مهمترين) چيزي است که افراد به آن توجه مي‌کنند (و نه ساختارهاي گرامري و لغاتي که بکار مي‌بريد).

 

 


هنگامي که با کسي ملاقات مي‌کنيد و يکي دو جمله‌ي انگليسي به زبان مي‌آوريد، فکر مي‌کنيد که او بيشتر به چه چيزي توجه مي‌کند؟ به لغاتي که به کار برده‌ايد و يا به ساختارهاي گرامري آن؟ احتمالاً هيچکدام. او بيشتر به تلفظ شما دقت خواهد کرد. اگر نحوه‌ي تلفظ شما بد باشد، او فوراً پيش خود فکر خواهد کرد که شما چقدر بد صحبت مي‌کنيد. تلفظ شما اولين تأثيرگذاري روي افراد محسوب مي‌شود.

 

 

گفتگو

تلفظ خوب بايستي يکي از اولين مواردي باشد که در فرآيند آموزش انگليسي بدان مي‌پردازيد. شما بدون استفاده از لغات پيشرفته هم مي‌توانيد به سر ببريد –مي‌توانيداز لغات ساده براي بيان جملاتتان استفاده کنيد. بدون گرامر پيشرفته هم مي‌توانيد به سر ببريد – مي‌توانيد بجاي آن از ساختارهاي گرامري ساده استفاده کنيد. اما چيزي به نام «تلفظ ساده» وجود ندارد.

نتايج تلفظ بد بسيار ناگوار است. حتي اگر موقع صحبت کردن از لغات و گرامر پيشرفته استفاده کنيد، ديگران متوجه آنچه که مي‌خواهيد بگوييد نمي‌شوند.

 

 

 

 

آيا واقعاً مي‌توانيد به انگليسي با ديگران گفتگو کنيد؟

 

 

تقريباً همه‌ي زبان‌آموزان مي‌گويند: «من نيازي به يادگيري تلفظ ندارم. من فقط مي‌خواهم که بتوانم

 


 

 

انگليسي صحبت کنم.» بسياري از آنها گمان مي‌کنند که مي‌توانند به راحتي به انگليسي صحبت کنند، چونکه آنها مي‌توانند با معلمشان و زبان‌آموزان ديگر صحبت کنند

 


 

اشتباه نکنيد! بايد به خاطر داشته باشيد که:

 

 

 

 

· معلم شما سالها به شنيدن انگليسي بد عادت کرده است. او بهتر از بقيه‌ي افراد مي‌تواند آنچه مي‌گوييد را درک کند.

 

 

 

 

· اغلب همکلاسيها و زبان‌آموزان ديگر مانند شما صحبت مي‌کنند و همان اشتباهات شما را مرتکب مي‌شوند. بنابراين درک آنچه مي‌گوييد براي آنها راحت است.

 

 

 

 

 

 

بهترين راه براي اينکه مطمئن شويد که مي‌توانيد بخوبي انگليسي صحبت کنيد اين است که با يک انگليسي‌زبان صحبت کنيد. اگر او متوجه شد که چه مي‌گوييد، تازه آن وقت است که مي‌توانيد ادعا کنيد که خوب حرف مي‌زنيد

 

 

 

متأسفانه بسياري از زبان‌آموزان تلفظ را ناديده مي‌گيرند. آنها وقتي مي‌بينند که مي‌توانند به راحتي در کلاسهاي زبان گفتگو کنند، گمان مي‌کنند که واقعاً خوب حرف مي‌زنند. اما اگر روزي پيش بيايد که بتوانند با يک انگليسي زبان صحبت کنند، مي‌بينند که او متوجه حرفـهاي او نمي‌شود. تازه آن وقت است که متوجه مي‌شوند چقدر تلفظ‌‌شان بد است.

 


 

مکالمه به تنهايي کافي نيست

 

 

اگر مي‌توانيد با افراد انگليسي‌زبان به راحتي گفتگو کنيد، بايد به شما تبريک گفت! اين يک موفقيت بزرگ براي شما محسوب مي‌شود. اما اين کافي نيست. حتي اگر انگليسي زبان‌ها متوجه صحبت‌هاي شما شوند، اين بدين معني نيست که شما اصلاً لهجه‌ي خارجي نداريد. اگر شما لهجه‌ي غليظي داشته باشيد هيچ کس نخواهد گفت که شما خوب انگليسي صحبت مي‌کنيد.

 

 

اگر شما روي تلفظ‌تان کار کنيد سرانجام خواهيد توانست به خوبي صحبت کنيد. به عنوان مثال شما مي‌توانيد اصوات انگليسي را بياموزيد، به قطعه‌هاي ضبط شده گوش دهيد، فيلمهاي زبان اصلي تماشا کنيد و...، کاري که بيشتر زبان‌آموزها انجام نمي‌دهند.

 

 

چگونه تلفظ انگليسي را فرا بگيريم؟ شما بايد: 1- تلفظ همه اصوات انگليسي را به درستي فرا بگيريد.

اصوات انگليسي و علائم فونتيك بين‌المللي

 

 

(IPA) در يك جدول نشان داده شده‌اند. شما مي‌توانيد به نمونه‌هاي ضبط شده‌ي همه‌ي اصوات انگليسي گوش دهيد.

 

 

 

 

2- علائم فونتيك را ياد بگيريد. علائم فونتيك سيستمي براي نوشتن تلفظ كلمات انگليسي است. اين علائم اغلب بصورت IPA نوشته مي‌شوند.

 

 

 

 

3- تلفظ هر كلمه‌اي را كه به كار مي‌بريد ياد بگيريد. در ديكشنري‌هاي خوب علائم فونتيك براي تمامي كلمات آورده شده است.

 

 

 

 

1- اصوات انگليسي را بياموزيد

 

 

در زبان انگليسي اصواتي وجود دارند كه در كمتر زباني يافت مي‌شوند. بعنوان مثال اولين صوت موجود در لغت thin يا اولين صوت در لغت away به ندرت در زبانهاي ديگر شنيده مي‌شوند.

 

 

بنابراين شما بايد:

 

 

 

1- همه‌ي

 

 

اصوات انگليسي را بشناسيد.

 

 

 

 

2- دقت کنيد که آنها چگونه در کلمات و جملات واقعي به گوش مي‌رسند.

 

 

 

 

3- براي تمرين به کلمات و جملات انگليسي خوب گوش کنيد و بعد آنها را حتي‌الامکان صحيح تلفظ کنيد.

 

 

 

 

اين که شما وقت زيادي را صرف تمرين کنيد خيلي اهميت ندارد؛ مهم اين است که به طور مرتب تمرين کنيد. يک تمرين خوب اين است که موقعي که به چيزي گوش مي‌دهيد (مثلاً يک فيلم زبان اصلي) سعي کنيد کلماتي را که مي‌شنويد تکرار کنيد. همچنين مي‌توانيد هنگامي که تنها هستيد و وقتتان آزاد است چند کلمه‌ي انگليسي را انتخاب کرده و آنها را با صداي بلند تلفظ کنيد. وقتي که زبان شما به اصوات جديد عادت پيدا کرد، ديگر آنها به نظر شما دشوار نخواهند آمد.

 

 

 

 

يک تکنيک جالب و مفيد اين است که صدايتان را ضبط کنيد و آنرا با تلفظ صحيح مقايسه کنيد. بدين ترتيب مي‌فهميد که در کجا تلفظ شما با تلفظ اصلي آن تفاوت دارد و مي‌توانيد به تدريج آن را اصلاح کنيد.

 

 

 

 

2- تلفظ کلمات انگليسي را ياد بگيريد

 

 

 

 

با نگاه کردن به يک لغت انگليسي شما نمي‌توانيد به تلفظ آن پي ببريد. مثلاً دو کلمه‌ي do و no را در نظر بگيريد. با آنکه هر دوي آنها به حرف o ختم مي‌شوند، اما تلفظ آنها کاملاً با هم تفاوت دارد. (حرف o در يکي صداي او مي‌دهد و در ديگري صداي ـــُــ). اين بدين معناست که شما بايد تلفظ هر کلمه‌اي که قصد استفاده از آن را داريد را ياد بگيريد.

 

 

 

 

اما چطور مي‌توان تلفظ يک لغت انگليسي را ياد گرفت؟ شما بايد آن کلمه را در يک ديکشنري جستجو کنيد. در يک ديکشنري خوب تلفظ همه‌ي کلمات با يک سيستم مخصوص که علائم فونتيک ناميده مي‌شوند، نشان داده مي‌شوند.


 

 

3- يکي از دو تلفظ آمريکايي يا بريتانيايي (يا هر دو) را انتخاب کنيد

 

 

 

زبان انگليسي انواع گوناگوني دارد که هر کدام تلفظ يا لهجه‌ي مخصوص به خود را دارد، اما در عمل شما تنها دو انتخاب پيش رو داريد:

 

 

انگليسي بريتانيايي و انگليسي آمريکايي، زيرا اينها از بين انواع زبان انگليسي از همه متداول‌تر هستند. شما مي‌توانيد يکي از اين دو نوع را انتخاب کنيد. شما همچنين مي‌توانيد هر دو نوع آمريکايي و بريتانيايي را با هم فرا بگيريد. اين بستگي به خود شما دارد.

 


 

 

4- با هر دو نوع تلفظ آمريکايي و بريتانيايي آشنا باشید

 

 

شما حتي اگر تنها يک نوع از تلفظ‌هاي آمريکايي يا بريتانيايي را انتخاب کرده باشيد، بايد با هر دوي آنها آشنايي داشته باشيد. فرض کنيد که شما تصميم گرفته‌ايد فقط با لهجه‌ي اصيل بريتانيايي صحبت کنيد و اصلاً نمي‌خواهيد که لهجه‌ي آمريکايي داشته باشيد؛ با اين وجود لازم است که با تلفظ آمريکايي هم آشنا باشيد و هنگام جستجو در ديکشنري به تلفظ آمريکايي لغت مورد نظر هم توجه داشته باشيد، زيرا شما دير يا زود مجبور خواهيد بود کمي هم به انگليسي آمريکايي گوش دهيد. مثلاً شايد بخواهيد يک فيلم آمريکايي تماشا کنيد و يا شايد يک مربي داشته باشيد که تنها به لهجه‌ي آمريکايي مسلط باشد. بنابراين لازم است که هر دو انگليسي آمريکايي و بريتانيايي را با هم ياد بگيريد.

 

 

 

 

 

نرم

 

افزار آموزش تلفظ Pronunciation Power 2

 

 

این نرم افزار که منحصراً جهت آموزش تلفظ و اصلاح لهجه طراحی شده است و جزو موفق ترین برنامهها در این زمینه محسوب میشود، برای زبان‌آموزان سطح متوسط تا پیشرفته قابل استفاده است و برای همه سنیـن منـاسب بـوده و در‌برگیرنده صدها ساعت آموزش و تمرین می‌باشد.

 


 


توضیح: http://www.zabanamoozan.com/images/white_top.jpg


تاریخ : 1 فروردين 1387
بازدید : 193
نویسنده : shayan

3 )از اشتباهات پرهيز کنیدبا نوشتن يا صحبت کردن ممکن است به انگليسي‌تان لطمه بزنيد:گرامر، دايره لغات و تلفظ شما ممكن است با تمرين كردن بدتر شود. وقتي به انگليسي چيزي مي‌نويسيد و يا صحبت مي‌كنيد، ممكن است جايي دچار اشتباه شويد و بدين ترتيب خودتان به خودتان آموزش غلط مي‌دهيد و وقتي كه به غلط چيزي ياد گرفتيد به سختي مي‌توانيد آن را برطرف كنيد. راه حل آن ساده است: از اشتباهات پرهيز كنيد! سعي كنيد فقط جملات صحيح انگليسي را در گفته‌ها و نوشته‌هاي خود به كار ببريدچگونه تمرين مي‌تواند به انگليسي شما لطمه بزند؟

اگر از ديگران بپرسيد: «چگونه مي‌توانم ياد بگيرم که بهتر انگليسي صحبت کنم؟»، بسياري از آنها خواهند گفت: «تا مي‌تواني انگليسي حرف بزن و بنويس.» تمام کلاس‌هاي زبان پر از فعاليت‌هايي است که شامل صحبت کردن و نوشتن است. وقتي مربي‌تان از شما مي‌خواهد که در کلاس به انگليسي صحبت کنيد و يا يک مطلب بنويسيد، شما از خودتان جملات انگليسي مي‌سازيد. گمان مي‌رود که اين نوع فعاليتها و تمرينها براي تقويت انگليسي شما مفيد باشند.

ما هم موافقيم که تمرين براي فراگيري صحيح زبان مفيد و حتي لازم است. پس مشکل کجاست؟ مسئله اين است که براي بسياري از زبان‌آموزان، «صحبت کردن» يا «نوشتن» به معني «بسيار اشتباه کردن» است. خيلي‌ها در هر جمله مرتکب حداقل يک اشتباه مي‌شوند!

اگر شما اشتباهات زيادي مرتکب نمي‌شويد، مي‌توانيد به انگليسي صحبت کنيد يا بنويسيد و اين مي‌تواند براي شما مفيد باشد. ولي اگر اشتباهات شما زياد باشد، هر موقع که چيزي مي‌نويسيد يا صحبت مي‌کنيد، اشتباهاتتان را نيز تقويت مي‌کنيد. زيرا همينطور که مي‌نويسيد يا صحبت مي‌کنيد، مرتباً اشتباهاتتان را نيز تکرار مي‌کنيد و بدين ترتيب عادتهاي غلط در شما قوي‌تر مي‌شوند.

 

از اشتباه کردن دست بکشيد!

گفتيم که براي فرا گرفتن زبان انگليسي به تمرين نياز داريد. در عين حال گفتيم که وقتي که شما تمرين مي‌کنيد، اشتباهاتتان را هم تقويت مي‌کنيد. اما چطور مي‌توان با اين پارادوکس کنار آمد؟!

راه حل آن ساده است: هرگز اشتباه نکنيد!

اگر به تازگي شروع به آموختن زبان کرده‌ايد و احساس مي‌کنيد که خيلي ضعف داريد و ميزان اشتباهات شما زياد است (بيشتر از يک اشتباه در هر 3 جمله‌اي که مي‌نويسيد يا مي‌گوييد)، فعلاً نه چيزي بنويسيد و نه چيزي بگوييد. در عوض سعي کنيد با گوش کردن و خواندن متون (ساده) انگليسي، زبان خود را تقويت کنيد (توجه داشته باشيد که صحبت کردن، گرامر يا دايره‌ي لغت شما را تقويت نمي‌کند). بعد از مدتي که مهارتهاي لازم را فرا گرفتيد مي‌توانيد کم‌کم اقدام به تمرين صحبت کردن يا نوشتن کنيد، اما فقط بايد از جملات مشابه جملاتي که مي‌دانيد درست هستند استفاده کنيد (يا کپي کنيد). در ابتدا بايد فقط از جملات بسيار ساده، اما صحيح استفاده کنيد و به مرور زمان که پيشرفت مي‌کنيد مي‌توانيد ساختارهاي پيچيده‌تري را بکار ببريد. بدين ترتيب (با کپي کردن جملات صحيح) ديگر آموزه‌هاي غلط را در خودتان تقويت نمي‌کنيد.

 

اشتباهات در تلفظ

پيشتر گفتيم که چگونه صحبت کردن و نوشتن همراه با اشتباه مي‌تواند به گرامر و دايره‌ي لغت شما آسيب وارد کند، اما بايد توجه داشته باشيد که همين اتفاق مي‌تواند براي تلفظ شما هم روي دهد.

تصور کنيد که داريد با کسي به انگليسي صحبت مي‌کنيد. شما نمي‌دانيد که چگونه يک لغت بخصوص را تلفظ کنيد، بنابراين آن لغت را به شيوه‌ي خودتان – و البته بصورت نادرست – تلفظ مي‌کنيد. در دفعات بعد نيز آن لغت را باز به همين صورت تلفظ خواهيد کرد و بدين ترتيب به تلفظ نادرست آن کلمه‌ي خاص عادت مي‌کنيد. (هنگام خواندن متون هم باز همين اتفاق مي‌افتد، زيرا شما جملات را در ذهنتان تلفظ مي‌کنيد.)

به نظر ما، تلفظ بايد اولين چيزي باشد که در فراگيري انگليسي مي‌آموزيد. شما بايد پيش از انجام هر کار ديگري، مخصوصاً قبل از اقدام به صحبت کردن، تلفظ اصوات انگليسي را فرا بگيريد.

شما بايد تلفظ صحيح هر کلمه‌اي را که مي‌خواهيد به زبان بياوريد، دقيقاً بدانيد. توصيه‌ي اکيد ما اين است که هر زمان لغت جديدي را ياد مي‌گيريد، حتماً تلفظ صحيح آن را هم بياموزيد.

 

چگونه از ارتکاب اشتباه در انگليسي پرهيز کنيم؟

·

 

قبل از اينكه شروع به مكالمه و صحبت كردن كنيد بايد تلفظ صحيح تمام اصوات انگليسي و كلمات اصلي را بياموزيد.

 

 

 

·قبل از نوشتن يا صحبت كردن لازم است جملات زيادي را بخوانيد و بشنويد.

 

 

 

·سعي كنيد با دقت و آهسته بنويسيد و صحبت كنيد و از زبان ساده استفاده كنيد

 

 

 

 

 

 

 

زبان‌آموزان اغلب مرتکب اشتباه مي‌شوند و با تکرار اشتباهات آنها را تقويت مي‌کنند. براي پرهيز از اين اشتباهات لازم است نکات زير را همواره بخاطر داشته باشيد:

 

 

 

1- از زبان ساده استفاده کنيد. بعضي از مبتديها تلاش مي‌کنند از جملات پيچيده (مثلاً با استفاده از زمان حال کامل يا جملات شرطي) در نوشتار يا گفتارشان استفاده کنند و بدين ترتيب هميشه مرتکب اشتباهات فاحشي مي‌شوند. شما اين کار را نکنيد! اگر به تازگي شروع به نوشتن يا صحبت کردن به انگليسي کرده‌ايد بايستي آنچه را که مي‌توانيد بگوييد (جملات ساده‌اي که بارها ديده‌ايد) نه آنچه را که دوست داريد (جملات پيچيده).

 

2- آهسته و با دقت عمل کنيد. در ابتدا سعي کنيد بسيار آهسته، ولي با دقت بنويسيد. مثلاً شايد لازم باشد براي نوشتن ايميل يا متني با ده جمله‌ي صحيح دو ساعت وقت صرف کنيد، زيرا بايد جملاتتان را چندين بار مرور کنيد تا اشتباهاتتان را پيدا کنيد. هميشه از يک

 

ديکشنري استفاده کنيد تا مطمئن شويد کلمات را به درستي بکار برده‌ايد. هنگام تايپ کردن هم حتماً از برنامه‌هايي مانند Microsoft Word استفاده کنيد تا به بسياري از اشتباهات املايي و دستوري خود پي ببريد.

 

 
 

 

 

هنگام حرف زدن عجله نکنيد و شمرده صحبت کنيد. بهتر است قبل از اداي يک جمله، آن را در ذهنتان مرور کنيد.

 

 

 

3- اگر مطمئن نيستيد که چطور بايد چيزي را بگوييد، اصلاً آن را نگوييد. اگر نمي‌توانيد چيزي را به درستي بگوييد، تقريبا هميشه بهتر است که اصلاً آن را نگوييد. شما که نمي‌خواهيد عادتهاي غلط را در خودتان تقويت کنيد. شما مي‌توانيد عبارت يا جمله‌ي صحيح را در يک ديکشنري (در قسمت جملات نمونه) و يا در اينترنت جستجو کنيد. اما هنگام صحبت کردن شما فرصت کافي براي انجام اين کارها را نداريد، بنابراين بهتر است که چيز ديگري بگوييد – چيزي که مطمئن هستيد درست است.

 

 

 

4- هنگام نوشتن هميشه جستجو کنيد. هر موقع که مطمئن نبوديد که چطور از يک لغت استفاده کنيد، آن را در يک ديکشنري خوب جستجو کنيد تا جملات نمونه‌ي مرتبط با آن را بيابيد. اگر چيزي نوشتيد و از درست بودن آن مطمئن نبوديد، مي‌توانيد در اينترنت با استفاده از يک موتور جستجو (مثلاً گوگل) آن را جستجو کنيد. اگر شمار زيادي از صفحات، عبارت يا جمله‌ي شما را در بر داشتند، در اين صورت (به احتمال خيلي زياد) جمله يا عبارت شما درست است. ديکشنريـها و موتورهاي جستجو بايستي بطور روزمره مورد استفاده‌ي زبان‌آموزان قرار بگيرند، مخصوصاً اگر به تازگي نوشتن را آغاز کرده باشند.

 

5- به تفاوتهاي بين انگليسي و زبان مادريتان توجه کنيد.گاهي اوقات زبان‌آموزان حتي متوجه نيستند که چقدر زبان

 

انگليسي با زبان مادريشان متفاوت است. آنها موقع صحبت کردن کلمات را به صورت لفظ به لفظ از زبان اصلي‌شان ترجمه مي‌کنند و گمان مي‌کنند که جملاتشان صحيح هستند.

 

 

 

هميشه سعي کنيد هنگام گوش کردن يا خواندن متون انگليسي به چيزهايي مانند ترتيب لغات، حروف تعريف، حروف اضافه و زمان افعال دقت کنيد. جملات انگليسي را با معادلهاي آنها در زبان اصلي‌تان مقايسه کنيد و به تفاوتهاي موجود در کلمات و ترتيب آنها دقت کنيد.

 

 

 

 

 

 

 

خيلي زود اقدام به صحبت کردن يا نوشتن نکنيد

 

 

 

اگر به نکاتي که در بالا بدان اشاره شد کاملاً توجه مي‌کنيد و همچنان موقع صحبت کردن مرتکب اشتباهات زيادي مي‌شويد (بيش از 1 اشتباه در هر 3 جمله)، بايد براي مدتي فقط به نوشتن بپردازيد. به نکات زير توجه کنيد:

 

 

 

1- اول بنويسيد، بعد صحبت کنيد. نوشتن از صحبت کردن آسانتر است، زيرا: 1)لازم نيست تلفظ خوبي داشته باشيد (اما لازم است املاي شما خوب باشد)، 2)مي‌توانيد خيلي آهسته بنويسيد، 3)مي‌توانيد از ديکشنري، اينترنت و... بهره بگيريد. بنابراين، اين فکر بسيار خوبي است که ابتدا به تمرين نوشتن بپردازيد تا مهارت لازم براي ساختن جملات صحيح هنگام صحبت کردن را پيدا کنيد.

 

 

 

2- تا نحوه‌ي تلفظ اصوات انگليسي را نياموخته‌ايد، اقدام به صحبت کردن نکنيد. شما بايد قبل از اينکه اقدام به صحبت کردن کنيد بتوانيد همه‌ي حروف صدادار و بي‌صدا را بطور واضح تلفظ کنيد. در غير اين صورت ممکن است تلفظ‌هاي نادرست در ذهنتان ماندگار شوند.

 

 

 

3- اگر تلفظ صحيح کلمه‌اي را نمي‌دانيد، اصلاً آن را ادا نکنيد. شما بايد تلفظ صحيح همه‌ي کلماتي را که به کار مي‌بريد، بدانيد. در غير اين صورت به خودتان آموزش غلط خواهيد داد و هميشه آن کلمه را اشتباه تلفظ خواهيد کرد.

 

 

 

اگر حتي زماني که آرام و با دقت مي‌نويسيد (همانطور که در بالا شرح داده شد) باز هم مرتکب اشتباهات زيادي مي‌شويد (بيش از 1 اشتباه در هر 3 جمله)، شما احتمالاً بايد مدتي دست از نوشتن برداريد و به جاي آن روي شنيدن و خواندن تمرکز کنيد.

 

 

 

به خاطر داشته باشيد که در ابتدا بايد حجم زيادي از جملات انگليسي را در ذهنتان وارد کنيد و بعد به ساختن جملات خودتان اقدام کنيد. فعاليت اصلي شما بايد شامل خواندن و شنيدن باشد. هر چقدر مغز شما جملات بيشتري را جذب کند، به همان نسبت توانايي آن براي بيان جملات انگليسي بيشتر مي‌شود.

 

 

 

 

 

 

 

آنچه در کلاسهاي زبان اتفاق مي‌افتد

 

ترتيب پيشنهادي ما براي فراگيري يک زبان خارجي عبارتست از: 1-تلفظ 2-

 

ورودي (خواندن و شنيدن) 3-نوشتن 4-صحبت کردن. متأسفانه در کلاسهاي زبان کاملاً برعکس عمل مي‌شود. تقريباً در هيچيک از دوره‌هاي آموزش زبان در ابتداي کار به شما تلفظ آموزش داده نمي‌شود. در عوض شما را مجبور به صحبت کردن و نوشتن مي‌کنند، مثلاً به انگليسي از شما سؤال مي‌کنند يا از شما مي‌خواهند يک مطلب به انگليسي بنويسيد. بدين ترتيب آنها شما را مجبور به اشتباه کردن مي‌کنند.

 

 

 


تاریخ : سه شنبه 18 بهمن 1390
بازدید : 263
نویسنده : shayan

--------------------------------------------------------------------

بعضی از کلماتی که با فعل make می آیند

 

make a decision             تصمیم گرفتن

 

make a suggestion        پیشنهاد دادن

 

make a prediction          پیش بینی کردن

 

make an excuse              عذر خواستن

 

make a war                   جنگ کردن

 

make a peace                 صلح کردن

 

make a speech               سخترانی کردن

 

make fun of                   تمسخر کردن

 

make progress              پیشرفت کردن

 

make friends                 دوست شدن

 

make a noise                 سر و صدا کردن

 

make  trouble                 درد سر درست کردن

 

make difference             تفاوت کردن

 

make money                  پول در آوردن

 

make the  bed                 مرتب کردن تخت

-------------------------------------------------------------

 

 



:: برچسب‌ها: -------------------------------------------------------------------- بعضی از کلماتی که با فعل make می آیند make a decision تصمیم گرفتن make a suggestion پیشنهاد دادن make a prediction پیش بینی کردن make an excuse عذر خواستن make a war جنگ کردن make a peace صلح کردن make a speech سخترانی کردن make fun of تمسخر کردن make progress پیشرفت کردن make friends دوست شدن make a noise سر و صدا کردن make trouble درد سر درست کردن make difference تفاوت کردن make money پول در آوردن make the bed مرتب کردن تخت ------------------------------------------------------------- ,
تاریخ : سه شنبه 18 بهمن 1390
بازدید : 268
نویسنده : shayan

 

 

 

Invitations

دعوت ها

 


 

 

- Would you like to have dinner with us on... ?

آیا میل داریید شام را با ما در ... صرف کنید ( بخورید ) ؟

 

- May I invite you for lunch ?

با اجازه شما را برای نهار دعوت می کنم ؟

 

- Can you come round for a drink this evening ?

آیا بعد از ظهر امروز برای صرف نوشیدنی تشریف می اورید ؟

 

- This is a party .

یک مهمانی هست .

 

- Are you coming ?

آیا می آیید ؟

 

 - That's very kind of you .

لطف دارید , محبت دارید .

 

- Great . I'd love to come .

عالیه . با کمال میل می آیم .

 

- What time shall we come ?

چه وقت باید بیاییم ؟

 

- May I bring a friend ?

ممکن است دوستی را همراه بیاورم ؟

 

 - I'm afraid we have got to leave ?

متآ سفم , ما باید بروییم .

 

- Next time you must come to visit us .

دفعه بعد شما باید به دیدن ما بیایید .

 

- Thanks for a lovely evening ?

متشکرم , بعد از ظهر خیلی خوبی بود .


تاریخ : یک شنبه 16 بهمن 1390
بازدید : 271
نویسنده : shayan


 نوشتۀ این قسمت را اختصاص ميدهم به کلماتي كه در زبان آمريكائي تا حدي غير رسمي اند ولي بسيار پر کاربرد مي باشند. این  گونه کلمات به مقدار بسیار زیاد در مجلات و گفتارهای روزمره و فیلمها موجود اند از این رو آشنائی با آنها تا حد قابل توجهی موجب برقراری ارتباط با این زبان خواهد شد.
ا
 
توجه داشته باشيد كه اكثر اين كلمات فقط در زبان آمريكائي كاربرد دارند نه بريتيش
 
 
1- Go on, Bill, you tell 'em!
 
بيل! ادامه بده‏‏، خودت بهشون بگو
 


2: Tell the kids I'll pick 'em up after school.
 
به بچه ها بگو كه من بعد از مدرسه ميرم دنبالشون
 


لغت:
'em: sometimes used as a short form of 'them'

 

 
3: We took the car in for a check, and it was A-OK.
 
ما براي اينكه ماشين را چك كنيم برديمش داخل و (ديديم) كه كاملا روبراه بود.
 
لغت:

A-OK: in good condition

 
4: I need that money bad.
 
خيلي به آن پول احتياج دارم.
 
5: How bad do you want it?
 
(واقعا) چقدر دلت ميخواد كه اونو داشته باشي.
 
bad: to a great or serious degree
 
6: I'm baking!
 
دارم ميپزم
 
7: a baking hot day
 
يك روز خيلي داغ
 
لغت:

 

baking: used to say that a person or place is very hot

 


8: I couldn't believe it! She went ballistic just because there were peas in he

                                                                                                                                                                                                                                                       
اصلا باورم نميشه او فقط به خاطر اينكه در ماكاروني اش نخود (سبز) بود ناگهان از كوره در رفت
 
go ballistic: to suddenly become very angry
 
9: It's just a game. If you lose, big deal.
 
اين فقط يك بازيه اگر هم باختيد مهم نيست
 
10: What's the big deal? It's only a birthday, not the end of the world.
 
چرا اين قدر مهمش ميكني؟ اين فقط يك جشن تولده به آخر رسيدن دنيا كه نيست.
 
11: It's no big deal. Everybody forgets things sometimes.
 
اصلا مهم نيست. هر كس (بالاخره) بعضي وقتها چيزهائي رو فراموش ميكنه
 
لغت:
big deal: used to say that you do not think something is as important as someone else thinks it is
 
12: That guy has one bitchin truck.
 
اون مرده يك ماشين خيلي خوب داره.
 
لغت:
bitchin: very good
 
13: Again you use The chili in your food while you know for me it’s kind of blah.
 
دوباره تو غذات فلفل استفاده كردي در حاليكه ميدونستي طعمش برام جالب نيست.
 
لغت:
blah: not having an interesting taste, appearance, character etc
 
14: The blankety-blank key is stuck!
 
كليد فلان فلان شده گير كرده
 
لغت:
blankety-blank: used to show annoyance when you want to avoid swearing
 
15: Forget all that bullshit and listen to me!
 
همه آن اراجیف را فراموش کن و به من گوش بده.
 
16: What he told me was a load of bullshit.
 
تمام آنچه او به من گفت، (فقط) یک مشت اراجیف بود.
 
لغت:
bullshit: something that is stupid and completely untrue
 
17: Julie's arm is busted and she can't take care of herself.
 
دست جولی شکسته است و او نمیتواند از خودش مواظبت کند
 
لغت:
busted: broken
 
18: He didn't look too tired, considering.
 
او خیلی خسته به نظر نمی آید، اگر دقت کنی
 
لغت:
considering: used after you have given an opinion, to say that something is true in spite of a situation that makes it seem surprising
 
19: That's a bunch of crap! I never said that.
 
اون یک مشت اراجیف است. من هرگز نگفتمش
 
20: He came out with a load of crap about how he'd tried to call me yesterday.
 
او سر اینکه چقدر خسته شد تا بتونه دیروز به من تلفن بزنه یک مشت اراجیف جور کرد.
 
21: David's full of crap
 
دیوید پر از اراجیف است (همیشه حرفهای بی خود و بی ارزش میزند)
 
لغت:
crap: something someone says that you think is completely wrong or untrue
 
22: That dirty critter bit my leg.
 
اون جانور کثیف پایم را گاز گرفت
 
لغت:
critter:  a creature, especially an animal
 
23: 'Why?' 'Cuz I said so
 
چرا؟ چون من میگم.
 
لغت:
'Cuz: a short form of 'because'
 
24: It's a damn shame he left her.
 
واقعا موجب شرمساریه که اون زنش را ترک کرد.
 
25: There's not a damn thing you can do about it.
 
در مورد اون قضیه اصلا هیچ کاری لازم نیست بکنی.
 
لغت:
damn: used to emphasize something negative:
 
26: He's a damn sight tougher than you or me.
 
اون خیلی از من و تو پر طاقت تر است. (زمخت تر است)
 
لغت:
a damn sight more/better etc: a lot more, a lot better etc:
 
27: I'll do my damnedest to fix it, but I can't promise anything.
 
نهایت سعیم را کردم تا درستش کنم ولی هیچ چیز را تضمین نمیکنم (قول نمیدهم که هیچ چیز دیگر خراب نشود)
 
لغت:
do/try your damnedest: to try very hard to do something:
 
28: The darn fool got lost on the way.
 
اون احمق بی شعور، تو مسیرش گم شد.
 
لغت:
darn: used to emphasize how bad, stupid, unfair etc someone or something is.
 
29: Did they really? I'll be darned!
 
اونها واقعا اون کار را کردند؟ خیلی تعجب میکنم.
 
لغت:
I'll be darned: used when you are surprised about something
 
30: Don't let that dimwit guy near my computer
 
نذار اون آدم احمق نزدیک کامپوتر من بشه
 
لغت:
dimwit: a stupid person
 
31: Some ding-a-ling parked too close to us.
 
یک بی شعور (ماشینش را) کاملا نزدیک ما پارک کرد.
 
لغت:
ding-a-ling: a stupid person
 
32: There's a fella outside who wants to see you.
 
یک نفر بیرون است که میخواهد تو را ببیند
 
لغت:
fella: a man
 
33: He's been known to tell fibs
 
اون به دروغ گفت (چاخان کردن) مشهوره
 
لغت:
fib: a small unimportant lie
 
34: We'll share it on a fifty-fifty basis.
 
نصف نصف اون رو (پول سهام غیره) تقسیم کردیم (نصف نصف شریک شدیم).
 
35: We went fifty-fifty on a new TV set
 
برای خرید آن دستگاه تلویزیون هر کدام نصف پولش را دادیم.
 
36: The movie was kind of freaky.
 
اون فیلم کمی عجیب غریب بود.
 
لغت:
freaky: strange or unusual and a bit frightening
 
37: I can't open the frigging door
 
نمیتونم اون در لعنتی را باز کنم.
 
لغت:
frigging: used to emphasize something you are saying when you are angry, annoyed etc
 
38: the dirty bath has some icky black stuff between it’s tiles.
 
اون حموم کثیف بین کاشیهاش کلی کثافت وجود داره.
 
لغت:
icky: very unpleasant, especially to look at, taste, or feel
 
39: No way will we be finished by five o'clock.
 
هرگز تا ساعت 5 کارمون تموم نمیشه.
 
لغت:
No way: used to emphasize that you will not agree or be able to do something
 
40: I'd offer to help, only I'm really busy just now.
 
اگر الان واقعا سرم شلوغ نبود پیشنهاد میکردم که کمک (شان) کنم.
 
لغت:
only: used like 'but' to give the reason why something is not possible
 
41: Stacey gets pissy if we tease her.
 
اگر استیسی رو اذیت کنی حسابی بد خلق میشه.
 
لغت:
pissy: angry or annoyed and treating people badly
 
42: How was the party?' so-so.'
 
فیلم چطور بود؟ بدک نبود (متوسط بود)
 
لغت:
so-so: neither very good nor very bad
 
43: I'm stoked about getting a new car.
 
خیلی از گرفتن یک ماشین نو خوشحالم.
 
لغت:
stoked: very pleased and excited
 
44: They paid about sixty-nine thou for it.
 
حدود 69 هزار تا برای اون پرداخت کردند
 
لغت:
thou : a thousand or a thousandth
 
45: Jane is such a together person.
 
جین انسان معقولی است.
 
46: You'll have to be a bit more together when you have kids.
 
وقتی که دیگر بچه داری باید کمی کمی معقول تر باشی.
 
لغت:
together: someone who is together is confident, thinks clearly, and does things in a sensible organized way
 
47: There's some cheese in the fridge and that's about it.
 
فقط مقداری پنیر در یخچال هست.
 
لغت:
that's about it: used to say that there is nothing else available
 
48: That's the most we can offer you, I'm afraid.
 
این نهایت چیزی است که میتوانیم به شما ارائه دهیم. متاسفم
 
لغت:
I'm afraid: used to politely tell someone something that may annoy, upset, or disappoint them
 
49: Can I have the sports section?' 'Yeah, go ahead, I've read it
 
آیا میتوانم بخش ورزشی را داشته باشم (بخوانم) بله برو بگیر من آن را خوانده ام
 
لغت:
go ahead: used to tell someone they can do something:
 
50: You're getting me all confused
 
من را داری کاملا گیج میکنی
 
لغت:
all: very
 
51: I don't know why you keep chasing her around. She's not all that.
 
نمیدونم چرا هی داری اون رو این اطراف تعقیب میکنی. اون اصلا این طورها که فکر میکنی هم قشنگ نیست.
 
لغت:
She's not all that: used to say that someone or something is not very attractive or desirable.
 
52: Thanks for mailing those letters, you're an angel.
 
از پست کردن آن نامه ها تشکر میکنم تو واقعا یک فرشته (نجات) هستی.
 
53: I'm just going for a cup of coffee. Shall I bring you one while I'm at it?
 
دارم میرم یک فنجان قهوه بخورم. آیا وقتی مشغول این کارم برای تو هم یکی بیاورم
 
لغت:
while I'm/you're etc at it: used to suggest that someone should do something while they are doing something else
 
54: Do me a favor and get off my back!
 
لطفی به من کن و دست از سرم بر دار.
 
55: Maybe the only way to get him off my back is to tell him the truth
 
شاید تنها راه برای اینکه دست از سرم بردارد این است که واقعیت را به او بگویم.
 
لغت:
get (somebody) off somebody's back: to stop annoying someone with a lot of questions, criticisms etc or to make someone stop annoying you in this way
 
56: Fresh milk beats powdered milk any time.
 
شیر تازه همیشه شیر خشک را کنار میزند (شیر خشک به پای آن نمیرسد).
 
لغت:
beat: to be much better and more enjoyable than something else
 
57: you've made your bed and you must lie on it
 
تو خودت باید تاوان کارت را پس دهی. (تو خودت باید جوابگوی کارهایت باشی)
 
لغت:
used to say that you must accept the results of your actions, even if they are bad
 
58: I must beg to differ on this point.
 
من کاملا با این نکته مخالفم
 
لغت:
I beg to differ: used to say firmly that you do not agree with something that has been said:
 
59: We'd best be getting back.
 
باید برگردیم
 
لغت:
had best :ought to
 
60: I still don't want him to go but maybe it's for the best.
 
نمیخواهم که او برود ولی شاید این (برای او) بهترین راه باشد.
 
لغت:
be for the best: used to say that a particular event may seem bad now, but might have a good result later:
 
61: I bet you she won't come.
 
باهات شرط میبندم که او نمیآد.
 
62: Bet you wish you'd arrived earlier.
 
شرط میبندم که تو آرزو میکنی که زودتر آمده بودی.
 
لغت:
I bet, I'll bet: used to say that you are fairly sure that something is true, something is happening etc, although you cannot prove this
 
63: Going to the party on Saturday?' ' You bet!'
 
شنبه به جشن می آی؟ حتما
 
لغت:
You bet: used to emphasize that you agree with someone or are keen to do what they suggest
 
64: You can bet your bottom dollar he won't be back.
 
میتونم باهات شرط ببندم که اون بر نمیگرده
 
لغت:
you (can) bet your life/your bottom dollar: used when you are sure that you know what someone will do or what will happen:
 
65: I'm not big on kids.
 
زیاد از بچه ها خوشم نمی یاد (دوست ندارم باهاشون سر و کله بزنم)
 
لغت:
be big on something: to like something very much
 
66: Seeing her again really blew my mind.
 
دیدن دوباره او واقعا داشت منو از خوشحالی میترکوند
 
لغت:
blow somebody's mind: to make you feel very surprised and excited by something
 
67: We blew them out 28 - 0
 
مثل آب خوردن 28 بر 0 اونها رو بردیم
 
لغت:
blow somebody out: to easily defeat someone:
 
68: In my book, nothing is more important than football.
 
به نظر من هیچ چیز مهم تر از فوتبال نیست.
 
لغت:
in my book: said when giving your opinion:
 
69: Give me a break
 
از روی ناراحتی) تو رو خدا ولم کن – اینقدر ادامه نده)
 
70: Give the kid a break. It's only his second day on the job.
 
اینقدر بهش سخت نگیر. (یکم بذار راحت باشه) اون فقط دومین روزی است که کارشو شروع کرده.
 
لغت:
Give me a break: used when you want someone to stop doing or saying something that is annoying you
 
70: 'I owe you £10.20.' 'Oh, call it £10!'
 
10، 20 دلاری بهت بدهکارم. حالا بگو 10 دلار. (فرض کن 10 دلاره)
 
71: There's no call for that kind of educational method!
 
این نوع سیستم آموزشی بدرد بخور نیست
 
لغت:
there is no call for something: used to tell someone that their behavior is wrong and unnecessary:
 
72: Take care! See you next week!
 
خداحافظ! هفته بعد میبینمت.
 
لغت:
take care: used when saying goodbye to family and friends:
 
73: Would you care to join us for dinner?
 
اشکالی نداره اگر شام در خدمتتون باشیم.
 
74: Would you care for another drink?
 
نوشیدنی دیگری میل دارید؟
 
لغت:
would you care to do something?: used to ask someone politely whether they want to do something:
 
75: I wish everyone would stop carrying on about it.
 
ای کاش همه در مورد اون (قضیه) ساکت میشدند (اینقدر حرف نمیزدند)
 
لغت:
carry on about something: to talk in an annoying way
 
76: OK, OK, just get off my case!
 
باشه باشه فقط ولم کن (اینقدر از من عیب نگیر)
 
لغت:
get off my case: used to tell someone to stop criticizing you or complaining about you:
 
77: 'I'll give you a call in a couple days.' 'Okay. Catch you later.'
 
چند روز دیگر بهت زنگ میزنم. خیلی خوب خداحافظ (میبینمت)
 
لغت:
catch you later: used to say goodbye:
 
78: We could catch a movie.
 
میتونیم بریم یک فیلم ببینیم.
 
79: The administrator caught his act and signed him immediately.
 
رئیس کار اونو دید و سریع اسمش را نوشت (برای استخدام)
 
لغت:
Catch: to go somewhere in order to do or see something:
 
80: You won't catch me ironing his shirts!
 
هیچ فقط من را در حال اتو کردن این پیراهن نخواهی دید (هرگز اونو اتو نمیکنم)
 
81: I love dancing but you won't catch me being the first on the dance floor!
 
من رقصیدن را دوست دارم ولی هرگز نخواهی دید که من تو زمین رقص نفر اول باشم (هرگز اولین نفر نیستم خیلی ها از من واردتر اند).
 
لغت:
you won't catch me doing something also you won't catch me somewhere    : used to say that you would never do something:
 
82: Are you Mrs. Grant, by any chance?
 
آیا شما واقعا خانوم گرانت هستید؟
 
لغت:
by any chance: used to ask politely whether something is true:
 
83: Any chance of a cup of coffee?
 
یک فنجان قهوه میل دارید؟
 
84: Any chance of you coming to the party on Saturday?
 
امکانش هست که شما روز شنبه به مهمانی بیائید؟
 
لغت:
any chance of ...?: used to ask whether you can have something or whether something is possible
 
85: I got a real charge out of seeing my niece take her first steps.
 
وقتی دیدم خواهر زاده ام اولین قدمهاشو برداشت خیلی خوشحال شدم.
 
لغت:
get a charge out of something: to be excited by something and enjoy it very much
 
86: When the chips are down, you've only got yourself to depend on.
 
در دوران سختیها، خودت تنها کسی هستی که میتوانی بهش اعتماد کنی.
 
87: When the chips were down, you felt he could handle the situation.
 
در وقت سختیها متوجه شدی که اون میتونه کارها را سامان بده.
 
لغت:
when the chips are down: in a serious or difficult situation, especially one in which you realize what is really true or important:
 
88: a voyage of close on 2000 miles
 
یک سفر دریائی تقریبا 2000 مایلی
 
لغت:
close on something/close to something: used to talk about a number, amount etc that is almost exact, but not completely:
 
89: How come you've ended up here?
 
چطور شد كه كارتون به اينجا كشيده شد.
 
لغت:
how come?: used to ask someone why or how something happened:
 
90: Come spring, you'll have plenty of color in the garden.
 
بهار آينده كلي رنگ (از گلها) در باغت خواهي داشت
 
لغت:
come July/next year/the next day etc: used to talk about at a particular time in the future:
 
91: You think I'm too selfish? That's rich coming from you!
 
تو خيال ميكني كه من خيلي خودخواه هستم؟ كي داره به من ميگه (خودت هم همينطوري)
 
لغت:
coming from him/her/you etc: used to say that someone should not criticize another person for doing something, because they have done the same thing themselves:
 
92: There's just no comparison between canned vegetables and fresh ones.
 
اصلا سبزي كنسرو شده با سبزي تازه قابل مقايسه نيست.
 
93: I could do with a hot drink.
 
يك نوشيدني داغ ميچسبه
 
94: I could do with a change of scenery.
 
ميخواهم چشم انداز (نماي چيزي را) را عوض كنم
 
لغت:
could do with something: to need or want something:
 
95: Can I crash at your place on Saturday night?
 
ميتونم شنبه شب تو خونه تو (براي خوابيدن) بمونم؟
 
لغت:
crash: to stay at someone's house for the night:
 
96: I crashed out on the sofa this afternoon.
 
امروز بعد از ظهر روي كاناپه افتادم و خوابيدم.
 
لغت:
crash (out): to go to bed, or go to sleep very quickly, because you are very tired:
 
97: Cut the crap! I saw his car outside your house.
 
به اين اراجيف خاتمه بده. خودم ماشينشو بيرون خونه ات ديدم
 
98: Don't you dare talk to me like that!
 
مواظب باش كه با من داري اينجوري حرف ميزني.
 
لغت:
don't you dare!: said to warn someone not to do something because it makes you angry
 
99: I thought the play was, dare I say it, boring.
 
فكر ميكنم كه به جرات ميتوان گفت كه نمايش خسته كننده بود.
 
لغت:
dare I say/suggest: used when saying something that you think people may not accept or believe
 
100: We used to stay in bed all morning and party all night. Those were the days!
 
عادت داشتيم كه تمام صبح را تو رخت خواب بمونيم و هر شب مهماني داشته باشيم. عجب روزهائي بود
 
لغت:
those were the days: used to talk about a time in the past you think was better than now   
 
101: Hurry up! I haven't got all day!
 
عجله كنيد. تمام روز كه وقت نداريم (وقتمان كم است).
 
102: Let's go out and celebrate. After all, it's not every day you get a new job.
 
بيا بزنيم بيرون و جشن بگيريم. از همه گذشته. هر روز كه تو يك شغل جديد نميگيري (فقط اين يك بار گرفتي و بايد قدرش را دانست)
 
لغت:
it's not every day (that): used to say that something does not happen often and is therefore very special
 
103: She was dead on her feet and didn't have the energy to argue
 
از بس روي پاهايش ايستاده بود داشت وا ميرفت و ديگر انرژي جر و بحث كردن نداشت.
 
لغت:
dead: very tired
 
104: You'll marry him over my dead body!
 
مگر اينكه از روي جنازه ام رد بشي تا با اون ازدواج كني
 
105: He was dead good-looking.
 
او خيلي زيبا بود
 
لغت:
dead : very
 
106: You'll see what I can do, but it's not really my department.
 
خواهي ديد كه چه كارهائي را ميتوانم انجام دهم. ولي انجام اين كار وظيفه من نيست. (و يا در حيطه كاري من نيست).
 
لغت:
be somebody's department: if something is someone's department, they are responsible for it or know a lot about it
 
107: David was lacking in the trustworthiness department.
   
ديويد زياد مورد اعتماد نيست. (خصلت قابليت اعتماد كردن را كم دارد)
 
لغت:
department: a particular part of someone's character, or a particular part of a larger activity or subject
 
108: I've just got to prepare the dessert and that should do it.
 
دارم دسر را آماده ميكنم و الان ديگر بايد تمام بشود.
 
لغت:
that should do it also that ought to do it: used to say that you will have finished doing something if you just do one more thing:
 
109: Some say 50 is too old to have a baby, but where do you draw the line?
 
بعضي ها ميگويند كه سن 50 سالگي براي بچه دار شدن خيلي دير است ولي واقعا مرزها كجا واقع شده اند (دقيقا چه سني را ميشود معين كرد)
 
لغت:
where do you draw the line?: used to say it is impossible to decide at which point an acceptable limit has been reached:
 
110: 'I'm going to ask her to go out with me.' 'In your dreams!'
 
ميخوام ازش تقاضا كنم كه با من بياد بريم بيرون. مگه اينكه خوابشو ببيني
 
111: Dad, with all due respect, was not a very good husband.
 
پدر، با همه احترامي كه برايش قائلم، شوهر خيلي خوبي نبود.
 
لغت:
with (all) due respect: used when you disagree with someone or criticize them in a polite way
 
112: What on earth did you do that for?
 
آخه براي چي اون كار رو كردي.
 
لغات:
1- what/why/how etc on earth ...?: used to ask a question when you are very surprised or angry
 
2- what… for: why
 
113: What's eating Sally today?
 
چه چيزي خوره جون سالي شده (موجب ناراحتي اش شده)
 
لغت:
what's eating somebody?: used to ask why someone seems annoyed or upset
 
114: 'I don't have any money right now.' 'Me either.'
 
الان اصلا پول ندارم. من هم همينطور
 
لغت:
me either: used to say that a negative statement is also true about you:
 
115: Hand over the money, or else!
 
پول رو رد كن بياد و گرنه (خودت ميدوني چه بلائي سرت ميآرم)
 
لغت:
or else: used to threaten someone:
 
116: At the end of the day, it's his decision.
 
سر آخر فقط ميتونم بگم كه اون تصميمشو گرفته.
 
لغت:
at the end of the day: used to give your final opinion after considering all the possibilities:
 
117: When I got home I just sat down and cried. I'd had enough.
 
وقتي به خونه رسيدم فقط نشستم و گريه كردم. به اندازه كافي (سختي) كشيده ام.
 
118: I've just about had enough of your stupid remarks.
 
ديگه تقريبا به اندازه كافي از نقطه نظرهاي مسخره ات بهره مند شده ام
 
لغت:
have had enough (of something): used to say you are tired or angry about a situation and want it to stop:
 
118: Most people our age have finished schoo; and Mike's the exception that proves the rule.
 
اكثر افرادي كه در سن و سال ما بودند درسشونو تمام كردند و فقط مايك بود كه نتونست.( از اين قانون استثنا هست)
 
119: Most people here are very dedicated; I'm afraid John’s the exception that proves the rule.
 
اكثر كساني كه اينجا هستند خيلي  خالصانه كار ميكنند . متاسفم كه فقط جان اينطوري نيست.
 
لغت:
somebody/something is the exception that proves the rule: used to say that the fact that something is not true or does not exist in one situation emphasizes the fact that it is true or exists in general
 
120: If I can't help her, how can you expect to?
 
البته اگه بتونم كمكش كنم. (قول نميدم كه بتونم) مگه چه انتظاري (از من) داريد.
 
لغت:
how do/can you expect ...? used to say that it is unreasonable to think that something will happen or be true
 
121: I wouldn't go so far as to say that we agreed on the subject.
 
اگر بگويئم كه سر اين موضوع توافق داريم خيلي هم از واقعيت دور نشده ايم.
 
لغت:
go so far/as far as to do something: to do or say something extreme
 
122: We've reached the semi-finals. So far so good.
 
نصف راه را آمده ايم تا الان كه خوب بود.
 
لغت:
so far so good: used to say that things have been happening successfully until now:
 
123: 'Are you bored?' 'Far from it. I could listen all night.'
 
آيا خسته شدي؟ اصلا. كل شب را ميتوانم (به حرفهايت) گوش كنم.
 
لغت:
far from it: used to say that the opposite of what has just been said is true
 
124: As far as I'm concerned she can come home whenever she likes.
 
تا آنجائي كه به من مربوط ميشه (اين است كه) او هروقت دوست داشته باشد به خانه مي آيد.
 
لغت:
as/so far as I'm concerned: used when giving your opinion about something.
 
125: I don't know what's wrong. I just don't feel quite myself.
 
نميدونم چي شده. احساس خوبي از خودم ندارم (غمگين يا مريضم)
 
لغت:
not feel yourself: to not feel as healthy or happy as usual
 
126: Well, if David doesn't want to play with me, then the feeling was mutual.
 
اگر ديويد نميخواد با من بازي كنه. خوب منم همين احساس رو دارم (من هم ديگه دلم نميخواد باهاش بازي كنم).
 
لغت:
 the feeling is mutual: said when you have the same feeling about someone as they have towards you
 
127: It was snowing something fierce.
 
يك جورائي برف سختي مي آمد.
 
لغت:
 something fierce: more loudly, strongly etc than usual:
 
128: 'It rained the whole weekend.' 'Oh, that figures.'
 
 تمام آخر هفته باران باريد. آره قابل پيشبيني بود. (ميشد حدسشو زد)
 
129: It figures that she'd be mad at you, after what you did.
 
به نظر مي آيد كه او، بعد از اون كاري كه كردي از دستت عصباني باشه.
 
لغت:
that figures/(it) figures: used to say that something that happens is expected or typical, especially something bad  or used to say that something is reasonable or makes sense:
 
130: That's another    fine mess he's got himself into.
 
اون يك مخمصه ديگري هست كه او خودشو توش گرفتار كرده.
 
131: You're a fine one to talk
 
تو براي هم صحبت شدن آدم بي خودي هستي (بد هستي)
 
لغت:
fine:  bad [only before noun]: used humorously to say that someone or something is bad in some way:
 
132: 'How's your husband?' 'He's doing fine, thank you.'
 
شوهرت چطوره؟ خوبه ممنون
 
لغت:
doing fine: to be healthy and well
 
133: 'Do you mind if I ask you something, Woody?' 'Fire away.
 
وودي، اشكالي نداره اگر ازت چيزي بپرسم؟ حاضرم (بپرس)
 
لغت:
fire away: used to tell someone that you are ready to answer questions
 
134: There'll be fireworks if I get home late again.
 
اگه دوباره دير برم خونه حسابي جنجال به پا ميشه.
 
لغت:
Fireworks: used to say that someone will be angry:
 
135: 'So you think I'm a liar.' 'Well, if the shoe fits...'
 بنابراين تو فكر ميكني كه من دروغگو ام.خوب البته اگر وضعيت اقتضا كنه
 
لغت:
if the shoe fits: used to tell someone that you think a criticism of them is true:
 
136: Let's take five and get some coffee.
 
5 دقيقه دست از كار بكشيم و بريم قهوه بخوريم.
 
لغت:
take five: used to tell people to stop working for a few minutes
 
137: I'm fixing to go to the store. Do you need anything?
 
 دارم آماده ميشم برم مغازه چيزي احتياج داريد؟
 
لغت:
be fixing to do something: to be preparing to do something
 
138: How are you fixed for cash?
 
چقدر پول نقد ميخواي؟
 
139: How are we fixed for Monday?
 
(براي قرارمون) دوشنبه چطوره؟
 
لغت:
how are you fixed for something?: used to ask someone how much of something they have, or to ask about an arrangement
 
140:  None of us had the foggiest idea about how to put the tent up.
 
هيچ يك از ما اصلا نميدونه كه چجوري بايد چادر رو برپا كنيم.
 
به مثال ديگري توجه كنيد.
I don't have the foggiest idea what his address is.
 
اصلا نمدونم كه آدرسش كجاست.
 
لغت:
not have the foggiest (idea): to not know at all
 



:: برچسب‌ها: ترجمه مکالمه دشوار فیملها 140 جمله ,
تاریخ : چهار شنبه 12 بهمن 1390
بازدید : 330
نویسنده : shayan



اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی


She will never realiz this wish
آرزو بر دلش می ماند


Suddenly he showed up
ناگهان سرو کله اش پیدا شد


He is no fool
آنقدرها هم احمق نیست


It is much more than he deserves

از سرش هم زیاد


The night is still young
 هنوز اول شب


He has no sense of shame
خجالت سرش نمی شود


Now,now ,now !
اومدی و نسازی


She is very touchy
 خیلی زود رنج است


give me five
بزن قدش


more power in your elbow
خداقوت


enjoy your
نوش جان



:: موضوعات مرتبط: اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی , ,
:: برچسب‌ها: اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی She will never realiz this wish آرزو بر دلش می ماند Suddenly he showed up ناگهان سرو کله اش پیدا شد He is no fool آنقدرها هم احمق نیست It is much more than he deserves از سرش هم زیاد The night is still young  هنوز اول شب He has no sense of shame , خجالت سرش نمی شود Now , now , now ! اومدی و نسازی She is very touchy  خیلی زود رنج است give me five بزن قدش more power in your elbow خداقوت enjoy your نوش جاناصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی بخش 2 ,
تاریخ : شنبه 1 بهمن 1390
بازدید : 481
نویسنده : shayan

در بيشتر ديکشنريهاي امروزي براي نشان دادن تلفظ کلمات از سيستم IPA استفاده مي‌شود. در جدول زير همه علائم و نشانه‌هاي IPA آورده شده است. به علامت‌ها و کلمه‌هاي نمونه دقت کنيد و با کليک روي Amer (انگليسي آمريکايي) يا Brit (انگليسي بريتانيايي) تلفظ آنها را بشنويد (با فرمت mp3). تلفظ بريتانيايي نيز آنجا که با تلفظ آمريکايي تفاوت آشکاري دارد، آورده شده است.

 

حروف همخوان (بی‌صدا)

 IPA

words listen
b bad, lab Amer
d did, lady Amer
f find, if Amer
g give, flag Amer
how, hello Amer
j yes, yellow Amer
k cat, back Amer
l leg, little Amer
m man, lemon Amer
n no, ten Amer
sing, finger Amer
p pet, map Amer
r red, try Amer
s sun, miss Amer
S she, crash Amer
t tea, getting Amer
tS check, church Amer
think, both Amer
TH this, mother Amer
v voice, five Amer
wet, window Amer
z zoo, lazy Amer
Z pleasure, vision Amer
dZ just, large Amer

حروف واکه (صدا‌دار)

 IPA

words listen
^ cup, luck Amer
a: arm, father Amer / Brit
@ cat, black Amer
e met, bed Amer
.. away, cinema Amer
e:(r) turn, learn Amer / Brit
i hit, sitting Amer
i: see, heat Amer
o hot, rock Amer / Brit
o: call, four Amer / Brit
u put, could Amer
u: blue, food Amer
ai five, eye Amer
au now, out Amer
ou go, home Amer
e..(r) where, air Amer / Brit
ei say, eight Amer
i..(r) near, here Amer / Brit
oi boy, join Amer
u..(r) pure, tourist Amer / Brit

 

 

 

1- در (r):e و (r).. و ... ، r در انگليسي بريتانيايي تلفظ نمي‌شود، مگر اينکه قبل از يک حرف واکه (صدادار) بيايد (مثلاً در answering و answer it). اما در انگليسي آمريکاييr هميشه تلفظ مي‌شود.

 

2- در انگليسي آمريکايي :a بجاي o تلفظ مي‌شود.

 

3- بسياري از آمريکايي‌ها :a (o) و :o را به يک شکل تلفظ مي‌کنند.

 

 

منبع: www.zabanamoozan.com
 


تاریخ : شنبه 1 بهمن 1390
بازدید : 256
نویسنده : shayan

 

5)ورودی:با خواندن و شنيدن مکرر جملات، انگليسي را در ذهنتان ماندگار کنيد

 

ورودي - وارد كردن انگليسي در ذهن  ورودي چيست و چرا به آن نياز داريم؟                                                                                                                                            به طور خلاصه مي‌توان گفت ورودي يعني «جملات انگليسي كه شما آنها را مي‌خوانيد يا مي‌شنويد». هنگاميکه شما چند جمله انگليسي مي‌خوانيد يا مي‌شنويد، بخش‌هايي از آن جملات در ذهن شما باقي مي‌مانند که اين به شما اجازه مي‌دهد که خودتان هنگام صحبت کردن يا نوشتن جملات مشابهي بسازید 

ورودی چیست؟

                                                                                                     

 

بطور خلاصه مي‌توان گفت ورودي يعني «جملاتي که شما آنها را مي‌خوانيد يا مي‌شنويد». ورودي برعکس خروجي است، که به معناي «ساختن جملات هنگام نوشتن يا صحبت کردن» است.

 

 

مدل فراگيري زبان

آ

يا تا کنون به اين نکته دقت کرده‌ايد که چگونه مي‌توانيد اينقدر راحت به زبان مادريتان صحبت کنيد؟ وقتي مي‌خواهيد چيزي بگوييد جملات و عبارتهاي صحيح خودبخود در زبان شما جاري مي‌شود. بخش اعظم اين فرآيند نا آگاهانه است: چيزي خودبخود در ذهن شما پديدار مي‌شود، حال شما اگر مايل بوديد مي‌توانيد آن را به زبان بياوريد. مدل زير نشان مي‌دهد که چگونه چنين چيزي ممکن است:

 

 

1- شما ورودي کسب مي‌کنيد – يعني جمله‌اي را مي‌خوانيد يا مي‌شنويد. اگر معني اين جملات را فهميديد، آنها در حافظه شما ذخيره مي‌شوند.

 

 

2- وقتي که شما مي‌خواهيد چيزي بگوييد يا بنويسيد (وقتي که مي‌خواهيد خروجي بسازيد يا توليد کنيد)، مغز شما به دنبال جمله‌اي که قبلاً خوانده يا شنيده‌ايد مي‌گردد – جمله‌اي که با معني آنچه که مي‌خواهيد بيان کنيد جور در بيايد. سپس آن جمله را تقليد مي‌کند (همان جمله يا مشابه آن را مي‌سازد) و در نهايت شما جمله‌ي «خودتان» را مي‌گوييد. اين فرآيند ناآگاهانه است، يعني مغز شما آن را خودبخود انجام مي‌دهد.

 

 

اين مدل بسيار ساده است. مغز شما واقعاً به دنبال جملات کامل نمي‌گردد، بلکه تنها به بخشها يا اجزايي از جملات نياز دارد و مي‌تواند با استفاده از اين اجزا جملاتي بسيار پيچيده و طولاني بسازد. بنابراين مغز شما از چندين جمله (که قبلاً شنيده و بخاطر سپرده) براي ساختن جمله‌ي اصلي استفاده مي‌کند.

 

 

به عنوان مثال فرض کنيد شما قبلاً اين جمله را شنيده باشيد: «يک گربه زير ميز است». مغز شما به سادگي مي‌تواند جملات مشابهي مانند «يک کتاب زير ميز است» يا «يک مداد زير صندلي است» را بسازد. زيرا مغز شما قبلاً با کلمات کتاب، مداد و صندلي آشنا بوده است و به سادگي توانسته است آنها را جايگزين کند. همچنين مغز شما مي‌تواند با استفاده از کلمات بيشتري جمله‌ي اوليه را تغيير دهد، مثلاً «يک گربه‌ي سياه بزرگ زير ميز من است».

 

بنابراين هر چقدر جملات بيشتري در اختيار مغز قرار بگيرد (ورودي

)، به همان نسبت مغز شما مي‌تواند جملات پيچيده‌تر، طولاني تر و بيشتري بسازد يا توليد کند (خروجي).

 

 

مدل فراگيري زبان که در بالا توضيح داده شد، «فرضيه‌ي ادراک» (يا «فرضيه‌ي ورودي») ناميده مي‌شود که توسط پروفسور استيفن کراشن (از دانشگاه کاليفرنياي جنوبي) ارائه شده است. اين مدل فرآيند يادگيري زبان اصلي (مادري) توسط يک کودک را بيان مي‌کند. يک کودک به صحبت‌هاي والدين و افراد ديگر گوش مي‌کند. مغز او جملات را دريافت و جمع‌آوري مي‌کند و روز به روز در توليد يا ساخت جملات خودش ماهرتر مي‌شود و تا سن 5 سالگي ديگر مي‌تواند نسبتاً روان صحبت کند.

 

 

اما همين مدل براي فراگيري يک زبان خارجي هم مصداق دارد. در واقع ما فکر مي‌کنيم که اين تنها راه صحيح فراگيري يک زبان مي‌باشد.

 

 

اين مدل چه اهميتي براي زبان‌آموزها دارد؟

اينجا آنچه که از نظر فراگيري يک زبان خارجي در اين مدل اهميت دارد، بيان مي‌شود:

  • مغز انسان جملات را بر اساس جملاتي که قبلاً ديده يا شنيده است (ورودي)، مي‌سازد. بنابراين براي پيشرفت شما در فراگيري يک زبان خارجي لازم است که مغزتان را با حجم زيادي از ورودي پـر کنيد. اين ورودي بايستي جملات صحيح و قابل درک براي شما باشد. قبل از اينکه بتوانيد به يک زبان خارجي صحبت کنيد يا بنويسيد، مغز شما بايد به اندازه‌ي کافي جملات صحيح در آن زبان را دريافت کرده باشد.
  • خروجي (تمرين نوشتن و صحبت کردن) از اهميت کمتري برخوردار است. زيرا به اين طريق نمي‌توانيد مهارتهاي زبانتان را افزايش دهيد. در واقع بايد بخاطر داشته باشيد که شما ممکن است انگليسيتان را با خروجي زودهنگام و کم دقت تخريب کنيد. همچنين اين امکانپذير است که مهارتهاي خروجي خوبي را بدون تمرين خروجي (نوشتن و صحبت کردن) کسب کنيد.
  • شما خيلي هم به قواعد گرامري نياز نداريد. شما زبان مادريتان را بدون مطالعه‌ي دستور زبان فرا گرفتيد. بنابراين شما مي‌توانيد به همين طريق يک زبان خارجي را هم بياموزيد. (البته اين اصلاً به اين معني نيست که نبايد گرامر آموخت. مطالعه‌ي گرامر در جاي خود مي‌تواند بسيار سودمند باشد. منظور ما اين است که بايد به ورودي اهميت بيشتري نسبت به گرامر قائل شد.)

 

 

چگونه «ورودي» مي‌تواند وضعيت انگليسي‌تان را دگرگون کند؟

 

 

اگر شما چند کتاب انگليسي بخوانيد خواهيد ديد انگليسي شما بهتر شده است و از لغات و قواعد دستوري جديد در نوشته‌ها و ايميل‌هايتان استفاده خواهيد کرد. هنگام نوشتن و صحبت کردن خواهيد ديد که عبارتهاي انگليسي خود بخود در ذهن و زبان شما جاري خواهد شد و شما را شگفت‌زده خواهد کرد!

 

استفاده از

زبان انگليسي براي شما آسان خواهد بود، زيرا مغز شما به آساني چيزهايي را تکرار مي‌کند که بارها و بارها ديده است. با خواندن تنها يک کتاب انگليسي هزاران جمله‌ي انگليسي به مغزتان وارد خواهيد کرد و اين جملات ديگر بخشي از وجود شما خواهند بود.

 

 

شما قطعاً در امتحان بعديتان متوجه خواهيد شد که زبانتان تقويت شده است. مثلاً در پرسشهاي چند گزينه‌اي «احساس» خواهيد کرد که کدام گزينه صحيح است. شما ممکن است دقيقاً ندانيد که «چرا» آن گزينه صحيح است، اما مي‌دانيد که صحيح است. شما آن را مي‌دانيد چونکه بارها و بارها آن را خوانده‌ايد.

 

 

اصلاً آيا مي‌دانيد فرق بين يک زبان‌آموز و يک انگليسي‌زبان (بومي) چيست؟ يک انگليسي‌زبان «احساس» مي‌کند که چه چيزي صحيح است. او مي‌تواند بدون اينکه به قواعد گرامري توجه کند، بگويد که يک جمله به نظر درست مي‌آيد يا غلط.

 

 

اين کار براي او آسان است، چونکه در طول زندگيش شمار بسيار زيادي جمله‌ي انگليسي شنيده و خوانده است. در واقع تنها تفاوت بين يک زبان‌آموز و يک انگليسي‌زبان «حجم ورودي» است. شما هم مي‌توانيد مانند يک انگليسي‌زبان باشيد، به شرط اينکه بتوانيد حجم زيادي از ورودي را در ذهنتان وارد کنيد.

 

 

چرا نبايد انگليسي را بر اساس قواعد دستوري بياموزيد؟                                     

چونکه بخاطر سپردن قواعد گرامري مشکل است و ساختن جملات با استفاده از آنها به کندي صورت مي‌گيرد

 

يادگيري بر اساس قواعد دستوري (گرامري) دو نقطه ضعف عمده دارد:

  • به خاطر سپردن يک قاعده‌ي دستوري مشکل است. اين فرايند بسيار مصنوعي است؛ درست مثل به خاطر سپردن يک شعر است. اين بسيار راحت‌تر است که چند جمله‌ي نمونه بخوانيد و بقيه‌ي کارها را به عهده‌ي مغز خود بگذاريد.
  • به کار بردن يک قاعده‌ي گرامري بسيار وقت‌گير است. شما اول بايد آن را به خاطر بسپاريد، سپس بايد ببينيد آيا آن مي‌تواند در جمله‌ي شما به کار برده شود و در نهايت جمله‌تان را بر اساس آن قاعده مي‌سازيد. ساختن يک جمله بر اساس قواعد دستوري مانند حل کردن يک معادله‌ي رياضي است. اگر شما اغلب از قواعد دستوري براي نوشتن و صحبت کردن استفاده کنيد، نمي‌توانيد اين کارها را روان و راحت انجام دهيد.

 

آيا قواعد دستوري مي‌توانند مفيد باشند؟

صد البته که مي‌توانند مفيد باشند. در واقع گرامر به شما کمک مي‌کند تا يک

زبان را بطور مؤثرتر و سريعتر بياموزيد. با آموختن گرامر يا دستور يک زبان مي‌توانيد خيلي چيزها را خودتان درک کنيد، بدون اينکه مجبور باشيد از کسي بپرسيد يا در يک کتاب جستجو کنيد.

اينکه گفته مي‌شود «يک زبان را نبايد بر اساس قواعد گرامري آموخت» منظور اين نيست که نبايد گرامر ياد گرفت، بلکه منظور اين است که تأکيد اصلي شمـا بايد بر روي

ورودي باشد و نه گرامر. در واقع شما بايـد يک زبان را بر اساس ورودي فرا بگيريد و در اين ميـان مطالعه‌ي گرامر مي‌توانـد دوست خوب شما در اين مسير باشد.

 

همچنين بسياري از قواعد گرامري آنقدر کمياب هستند که کمتر در ورودي شما يافت مي‌شوند (مثلاً زمان آينده‌ي کامل)، بنابراين بهترين راه فراگيري اين دسته از قواعد مراجعـه به کتابهاي آموزش گرامر مي‌باشد.

 

تاریخ : شنبه 1 بهمن 1390
بازدید : 224
نویسنده : shayan

4)فراگيري تلفظ‌ها

  چرا فراگيري تلفظ براي زبان‌آموزان الزاميست؟زيرا اولين و مهمترين چيزي است كه افراد براي قضاوت در مورد مهارت شما در زبان انگليسي به آن توجه مي‌كنند. شما بايد آن را به خوبي فرا بگيريد، حتي اگر گمان مي‌كنيد كه خيلي خوب مي‌توانيد به انگليسي صحبت كنيد                             اولين تأثيرگذاري

 

 

 


وقتي كه به انگليسي صحبت مي‌کنيد، تلفظ شما قطعاً اولين (و مهمترين) چيزي است که افراد به آن توجه مي‌کنند (و نه ساختارهاي گرامري و لغاتي که بکار مي‌بريد).

 

 


هنگامي که با کسي ملاقات مي‌کنيد و يکي دو جمله‌ي انگليسي به زبان مي‌آوريد، فکر مي‌کنيد که او بيشتر به چه چيزي توجه مي‌کند؟ به لغاتي که به کار برده‌ايد و يا به ساختارهاي گرامري آن؟ احتمالاً هيچکدام. او بيشتر به تلفظ شما دقت خواهد کرد. اگر نحوه‌ي تلفظ شما بد باشد، او فوراً پيش خود فکر خواهد کرد که شما چقدر بد صحبت مي‌کنيد. تلفظ شما اولين تأثيرگذاري روي افراد محسوب مي‌شود.

 

 

گفتگو

تلفظ خوب بايستي يکي از اولين مواردي باشد که در فرآيند آموزش انگليسي بدان مي‌پردازيد. شما بدون استفاده از لغات پيشرفته هم مي‌توانيد به سر ببريد –مي‌توانيداز لغات ساده براي بيان جملاتتان استفاده کنيد. بدون گرامر پيشرفته هم مي‌توانيد به سر ببريد – مي‌توانيد بجاي آن از ساختارهاي گرامري ساده استفاده کنيد. اما چيزي به نام «تلفظ ساده» وجود ندارد.

نتايج تلفظ بد بسيار ناگوار است. حتي اگر موقع صحبت کردن از لغات و گرامر پيشرفته استفاده کنيد، ديگران متوجه آنچه که مي‌خواهيد بگوييد نمي‌شوند.

 

 

 

 

آيا واقعاً مي‌توانيد به انگليسي با ديگران گفتگو کنيد؟

 

 

تقريباً همه‌ي زبان‌آموزان مي‌گويند: «من نيازي به يادگيري تلفظ ندارم. من فقط مي‌خواهم که بتوانم

 


 

 

انگليسي صحبت کنم.» بسياري از آنها گمان مي‌کنند که مي‌توانند به راحتي به انگليسي صحبت کنند، چونکه آنها مي‌توانند با معلمشان و زبان‌آموزان ديگر صحبت کنند

 

 

 

اشتباه نکنيد! بايد به خاطر داشته باشيد که:

 

 

 

 

·         معلم شما سالها به شنيدن انگليسي بد عادت کرده است. او بهتر از بقيه‌ي افراد مي‌تواند آنچه مي‌گوييد را درک کند.

 

 

 

 

·         اغلب همکلاسيها و زبان‌آموزان ديگر مانند شما صحبت مي‌کنند و همان اشتباهات شما را مرتکب مي‌شوند. بنابراين درک آنچه مي‌گوييد براي آنها راحت است.

 

 

 

 

 

 

  بهترين راه براي اينکه مطمئن شويد که مي‌توانيد بخوبي انگليسي صحبت کنيد اين است که با يک انگليسي‌زبان صحبت کنيد. اگر او متوجه شد که چه مي‌گوييد، تازه آن وقت است که مي‌توانيد ادعا کنيد که خوب حرف مي‌زنيد

 

 

 

متأسفانه بسياري از زبان‌آموزان تلفظ را ناديده مي‌گيرند. آنها وقتي مي‌بينند که مي‌توانند به راحتي در کلاسهاي زبان گفتگو کنند، گمان مي‌کنند که واقعاً  خوب حرف مي‌زنند. اما اگر روزي پيش بيايد که بتوانند با يک انگليسي زبان صحبت کنند، مي‌بينند که او متوجه حرفـهاي او نمي‌شود. تازه آن وقت است که متوجه مي‌شوند چقدر تلفظ‌‌شان بد است.

 


 

مکالمه به تنهايي کافي نيست

 

 

اگر مي‌توانيد با افراد انگليسي‌زبان به راحتي گفتگو کنيد، بايد به شما تبريک گفت! اين يک موفقيت بزرگ براي شما محسوب مي‌شود. اما اين کافي نيست. حتي اگر انگليسي زبان‌ها متوجه صحبت‌هاي شما شوند، اين بدين معني نيست که شما اصلاً لهجه‌ي خارجي نداريد. اگر شما لهجه‌ي غليظي داشته باشيد هيچ کس نخواهد گفت که شما خوب انگليسي صحبت مي‌کنيد.

 

 

اگر شما روي تلفظ‌تان کار کنيد سرانجام خواهيد توانست به خوبي صحبت کنيد. به عنوان مثال شما مي‌توانيد اصوات انگليسي را بياموزيد، به قطعه‌هاي ضبط شده گوش دهيد، فيلمهاي زبان اصلي تماشا کنيد و...، کاري که بيشتر زبان‌آموزها انجام نمي‌دهند.

 

 

چگونه تلفظ انگليسي را فرا بگيريم؟ شما بايد:                                                            1- تلفظ همه اصوات انگليسي را به درستي فرا بگيريد.

اصوات انگليسي و علائم فونتيك بين‌المللي

 

 

(IPA) در يك جدول نشان داده شده‌اند. شما مي‌توانيد به نمونه‌هاي ضبط شده‌ي همه‌ي اصوات انگليسي گوش دهيد.

 

 

 

 

2- علائم فونتيك را ياد بگيريد. علائم فونتيك سيستمي براي نوشتن تلفظ كلمات انگليسي است. اين علائم اغلب بصورت IPA نوشته مي‌شوند.

 

 

 

 

3- تلفظ هر كلمه‌اي را كه به كار مي‌بريد ياد بگيريد. در ديكشنري‌هاي خوب علائم فونتيك براي تمامي كلمات آورده شده است.

 

 

 

 

1- اصوات انگليسي را بياموزيد

 

 

در زبان انگليسي اصواتي وجود دارند كه در كمتر زباني يافت مي‌شوند. بعنوان مثال اولين صوت موجود در لغت thin يا اولين صوت در لغت away به ندرت در زبانهاي ديگر شنيده مي‌شوند.

 

 

بنابراين شما بايد:

 

 

 

1- همه‌ي

 

 

اصوات انگليسي را بشناسيد.

 

 

 

 

2- دقت کنيد که آنها چگونه در کلمات و جملات واقعي به گوش مي‌رسند.

 

 

 

 

3- براي تمرين به کلمات و جملات انگليسي خوب گوش کنيد و بعد آنها را حتي‌الامکان صحيح تلفظ کنيد.

 

 

 

 

اين که شما وقت زيادي را صرف تمرين کنيد خيلي اهميت ندارد؛ مهم اين است که به طور مرتب تمرين کنيد. يک تمرين خوب اين است که موقعي که به چيزي گوش مي‌دهيد (مثلاً يک فيلم زبان اصلي) سعي کنيد کلماتي را که مي‌شنويد تکرار کنيد. همچنين مي‌توانيد هنگامي که تنها هستيد و وقتتان آزاد است چند کلمه‌ي انگليسي را انتخاب کرده و آنها را با صداي بلند تلفظ کنيد. وقتي که زبان شما به اصوات جديد عادت پيدا کرد، ديگر آنها به نظر شما دشوار نخواهند آمد.

 

 

 

 

يک تکنيک جالب و مفيد اين است که صدايتان را ضبط کنيد و آنرا با تلفظ صحيح مقايسه کنيد. بدين ترتيب مي‌فهميد که در کجا تلفظ شما با تلفظ اصلي آن تفاوت دارد و مي‌توانيد به تدريج آن را اصلاح کنيد.

 

 

 

 

2- تلفظ کلمات انگليسي را ياد بگيريد

 

 

 

 

با نگاه کردن به يک لغت انگليسي شما نمي‌توانيد به تلفظ آن پي ببريد. مثلاً دو کلمه‌ي do و no را در نظر بگيريد. با آنکه هر دوي آنها به حرف o ختم مي‌شوند، اما تلفظ آنها کاملاً با هم تفاوت دارد. (حرف o در يکي صداي او مي‌دهد و در ديگري صداي ـــُــ). اين بدين معناست که شما بايد تلفظ هر کلمه‌اي که قصد استفاده از آن را داريد را ياد بگيريد.

 

 

 

 

اما چطور مي‌توان تلفظ يک لغت انگليسي را ياد گرفت؟ شما بايد آن کلمه را در يک ديکشنري جستجو کنيد. در يک ديکشنري خوب تلفظ همه‌ي کلمات با يک سيستم مخصوص که علائم فونتيک ناميده مي‌شوند، نشان داده مي‌شوند.


 

 

3- يکي از دو تلفظ آمريکايي يا بريتانيايي (يا هر دو) را انتخاب کنيد

 

 

 

زبان انگليسي انواع گوناگوني دارد که هر کدام تلفظ يا لهجه‌ي مخصوص به خود را دارد، اما در عمل شما تنها دو انتخاب پيش رو داريد:

 

 

انگليسي بريتانيايي و انگليسي آمريکايي، زيرا اينها از بين انواع زبان انگليسي از همه متداول‌تر هستند. شما مي‌توانيد يکي از اين دو نوع را انتخاب کنيد. شما همچنين مي‌توانيد هر دو نوع آمريکايي و بريتانيايي را با هم فرا بگيريد. اين بستگي به خود شما دارد.

 


 

 

4- با هر دو نوع تلفظ آمريکايي و بريتانيايي آشنا باشید

 

 

شما حتي اگر تنها يک نوع از تلفظ‌هاي آمريکايي يا بريتانيايي را انتخاب کرده باشيد، بايد با هر دوي آنها آشنايي داشته باشيد. فرض کنيد که شما تصميم گرفته‌ايد فقط با لهجه‌ي اصيل بريتانيايي صحبت کنيد و اصلاً نمي‌خواهيد که لهجه‌ي آمريکايي داشته باشيد؛ با اين وجود لازم است که با تلفظ آمريکايي هم آشنا باشيد و هنگام جستجو در ديکشنري به تلفظ آمريکايي لغت مورد نظر هم توجه داشته باشيد، زيرا شما دير يا زود مجبور خواهيد بود کمي هم به انگليسي آمريکايي گوش دهيد. مثلاً شايد بخواهيد يک فيلم آمريکايي تماشا کنيد و يا شايد يک مربي داشته باشيد که تنها به لهجه‌ي آمريکايي مسلط باشد. بنابراين لازم است که هر دو انگليسي آمريکايي و بريتانيايي را با هم ياد بگيريد.

 

 

 

 

 

 

نرم

 

افزار آموزش تلفظ  Pronunciation Power 2

 

 

این نرم افزار که منحصراً جهت آموزش تلفظ و اصلاح لهجه طراحی شده است و جزو موفق ترین برنامهها در این زمینه محسوب میشود، برای زبان‌آموزان سطح متوسط تا پیشرفته قابل استفاده است و برای همه سنیـن منـاسب بـوده و در‌برگیرنده صدها ساعت آموزش و تمرین می‌باشد.

 


 


 


تاریخ : شنبه 1 بهمن 1390
بازدید : 300
نویسنده : shayan

3 )از اشتباهات پرهيز کنید                                                                                      با نوشتن يا صحبت کردن ممکن است به انگليسي‌تان لطمه بزنيد: گرامر، دايره لغات و تلفظ شما ممكن است با تمرين كردن بدتر شود. وقتي به انگليسي چيزي مي‌نويسيد و يا صحبت مي‌كنيد، ممكن است جايي دچار اشتباه شويد و بدين ترتيب خودتان به خودتان آموزش غلط مي‌دهيد و وقتي كه به غلط چيزي ياد گرفتيد به سختي مي‌توانيد آن را برطرف كنيد. راه حل آن ساده است: از اشتباهات پرهيز كنيد! سعي كنيد فقط جملات صحيح انگليسي را در گفته‌ها و نوشته‌هاي خود به كار ببريد                                                                 چگونه تمرين مي‌تواند به انگليسي شما لطمه بزند؟

اگر از ديگران بپرسيد: «چگونه مي‌توانم ياد بگيرم که بهتر انگليسي صحبت کنم؟»، بسياري از آنها خواهند گفت: «تا مي‌تواني انگليسي حرف بزن و بنويس.» تمام کلاس‌هاي زبان پر از فعاليت‌هايي است که شامل صحبت کردن و نوشتن است. وقتي مربي‌تان از شما مي‌خواهد که در کلاس به انگليسي صحبت کنيد و يا يک مطلب بنويسيد، شما از خودتان جملات انگليسي مي‌سازيد. گمان مي‌رود که اين نوع فعاليتها و تمرينها براي تقويت انگليسي شما مفيد باشند.

ما هم موافقيم که تمرين براي فراگيري صحيح زبان مفيد و حتي لازم است. پس مشکل کجاست؟ مسئله اين است که براي بسياري از زبان‌آموزان، «صحبت کردن» يا «نوشتن» به معني «بسيار اشتباه کردن» است. خيلي‌ها در هر جمله مرتکب حداقل يک اشتباه مي‌شوند!

اگر شما اشتباهات زيادي مرتکب نمي‌شويد، مي‌توانيد به انگليسي صحبت کنيد يا بنويسيد و اين مي‌تواند براي شما مفيد باشد. ولي اگر اشتباهات شما زياد باشد، هر موقع که چيزي مي‌نويسيد يا صحبت مي‌کنيد، اشتباهاتتان را نيز تقويت مي‌کنيد. زيرا همينطور که مي‌نويسيد يا صحبت مي‌کنيد، مرتباً اشتباهاتتان را نيز تکرار مي‌کنيد و بدين ترتيب عادتهاي غلط در شما قوي‌تر مي‌شوند.

 

از اشتباه کردن دست بکشيد!

گفتيم که براي فرا گرفتن زبان انگليسي به تمرين نياز داريد. در عين حال گفتيم که وقتي که شما تمرين مي‌کنيد، اشتباهاتتان را هم تقويت مي‌کنيد. اما چطور مي‌توان با اين پارادوکس کنار آمد؟!

راه حل آن ساده است: هرگز اشتباه نکنيد!

اگر به تازگي شروع به آموختن زبان کرده‌ايد و احساس مي‌کنيد که خيلي ضعف داريد و ميزان اشتباهات شما زياد است (بيشتر از يک اشتباه در هر 3 جمله‌اي که مي‌نويسيد يا مي‌گوييد)، فعلاً نه چيزي بنويسيد و نه چيزي بگوييد. در عوض سعي کنيد با گوش کردن و خواندن متون (ساده) انگليسي، زبان خود را تقويت کنيد (توجه داشته باشيد که صحبت کردن، گرامر يا دايره‌ي لغت شما را تقويت نمي‌کند). بعد از مدتي که مهارتهاي لازم را فرا گرفتيد مي‌توانيد کم‌کم اقدام به تمرين صحبت کردن يا نوشتن کنيد، اما فقط بايد از جملات مشابه جملاتي که مي‌دانيد درست هستند استفاده کنيد (يا کپي کنيد). در ابتدا بايد فقط از جملات بسيار ساده، اما صحيح استفاده کنيد و به مرور زمان که پيشرفت مي‌کنيد مي‌توانيد ساختارهاي پيچيده‌تري را بکار ببريد. بدين ترتيب (با کپي کردن جملات صحيح) ديگر آموزه‌هاي غلط را در خودتان تقويت نمي‌کنيد.

 

اشتباهات در تلفظ

پيشتر گفتيم که چگونه صحبت کردن و نوشتن همراه با اشتباه مي‌تواند به گرامر و دايره‌ي لغت شما آسيب وارد کند، اما بايد توجه داشته باشيد که همين اتفاق مي‌تواند براي تلفظ شما هم روي دهد.

تصور کنيد که داريد با کسي به انگليسي صحبت مي‌کنيد. شما نمي‌دانيد که چگونه يک لغت بخصوص را تلفظ کنيد، بنابراين آن لغت را به شيوه‌ي خودتان – و البته بصورت نادرست – تلفظ مي‌کنيد. در دفعات بعد نيز آن لغت را باز به همين صورت تلفظ خواهيد کرد و بدين ترتيب به تلفظ نادرست آن کلمه‌ي خاص عادت مي‌کنيد. (هنگام خواندن متون هم باز همين اتفاق مي‌افتد، زيرا شما جملات را در ذهنتان تلفظ مي‌کنيد.)

به نظر ما، تلفظ بايد اولين چيزي باشد که در فراگيري انگليسي مي‌آموزيد. شما بايد پيش از انجام هر کار ديگري، مخصوصاً قبل از اقدام به صحبت کردن، تلفظ اصوات انگليسي را فرا بگيريد.

شما بايد تلفظ صحيح هر کلمه‌اي را که مي‌خواهيد به زبان بياوريد، دقيقاً بدانيد. توصيه‌ي اکيد ما اين است که هر زمان لغت جديدي را ياد مي‌گيريد، حتماً  تلفظ صحيح آن را هم بياموزيد.

 

  چگونه از ارتکاب اشتباه در انگليسي پرهيز کنيم؟

·        

قبل از اينكه شروع به مكالمه و صحبت كردن كنيد بايد تلفظ صحيح تمام اصوات انگليسي و كلمات اصلي را بياموزيد.

 

·         قبل از نوشتن يا صحبت كردن لازم است جملات زيادي را بخوانيد و بشنويد.

 

·         سعي كنيد با دقت و آهسته بنويسيد و صحبت كنيد و از زبان ساده استفاده كنيد

 

 

 

زبان‌آموزان اغلب مرتکب اشتباه مي‌شوند و با تکرار اشتباهات آنها را تقويت مي‌کنند. براي پرهيز از اين اشتباهات لازم است نکات زير را همواره بخاطر داشته باشيد:

 

1- از زبان ساده استفاده کنيد. بعضي از مبتديها تلاش مي‌کنند از جملات پيچيده (مثلاً با استفاده از زمان حال کامل يا جملات شرطي) در نوشتار يا گفتارشان استفاده کنند و بدين ترتيب هميشه مرتکب اشتباهات فاحشي مي‌شوند. شما اين کار را نکنيد! اگر به تازگي شروع به نوشتن يا صحبت کردن به انگليسي کرده‌ايد بايستي آنچه را که مي‌توانيد بگوييد (جملات ساده‌اي که بارها ديده‌ايد) نه آنچه را که دوست داريد (جملات پيچيده).

2- آهسته و با دقت عمل کنيد. در ابتدا سعي کنيد بسيار آهسته، ولي با دقت بنويسيد. مثلاً شايد لازم باشد براي نوشتن ايميل يا متني با ده جمله‌ي صحيح دو ساعت وقت صرف کنيد، زيرا بايد جملاتتان را چندين بار مرور کنيد تا اشتباهاتتان را پيدا کنيد. هميشه از يک

ديکشنري استفاده کنيد تا مطمئن شويد کلمات را به درستي بکار برده‌ايد. هنگام تايپ کردن هم حتماً از برنامه‌هايي مانند Microsoft Word استفاده کنيد تا به بسياري از اشتباهات املايي و دستوري خود پي ببريد.

 
 

 

 هنگام حرف زدن عجله نکنيد و شمرده صحبت کنيد. بهتر است قبل از اداي يک جمله، آن را در ذهنتان مرور کنيد.

 

3- اگر مطمئن نيستيد که چطور بايد چيزي را بگوييد، اصلاً آن را نگوييد. اگر نمي‌توانيد چيزي را به درستي بگوييد، تقريبا هميشه بهتر است که اصلاً آن را نگوييد. شما که نمي‌خواهيد عادتهاي غلط را در خودتان تقويت کنيد. شما مي‌توانيد عبارت يا جمله‌ي صحيح را در يک ديکشنري (در قسمت جملات نمونه) و يا در اينترنت جستجو کنيد. اما هنگام صحبت کردن شما فرصت کافي براي انجام اين کارها را نداريد، بنابراين بهتر است که چيز ديگري بگوييد – چيزي که مطمئن هستيد درست است.

 

4- هنگام نوشتن هميشه جستجو کنيد. هر موقع که مطمئن نبوديد که چطور از يک لغت استفاده کنيد، آن را در يک ديکشنري خوب جستجو کنيد تا جملات نمونه‌ي مرتبط با آن را بيابيد. اگر چيزي نوشتيد و از درست بودن آن مطمئن نبوديد، مي‌توانيد  در اينترنت با استفاده از يک موتور جستجو (مثلاً گوگل) آن را جستجو کنيد. اگر شمار زيادي از صفحات، عبارت يا جمله‌ي شما را در بر داشتند، در اين صورت (به احتمال خيلي زياد) جمله يا عبارت شما درست است. ديکشنريـها و موتورهاي جستجو بايستي بطور روزمره مورد استفاده‌ي زبان‌آموزان قرار بگيرند، مخصوصاً اگر به تازگي نوشتن را آغاز کرده باشند.

5- به تفاوتهاي بين انگليسي و زبان مادريتان توجه کنيد. گاهي اوقات زبان‌آموزان حتي متوجه نيستند که چقدر زبان

انگليسي با زبان مادريشان متفاوت است. آنها موقع صحبت کردن کلمات را به صورت لفظ به لفظ از زبان اصلي‌شان ترجمه مي‌کنند و گمان مي‌کنند که جملاتشان صحيح هستند.

 

هميشه سعي کنيد هنگام گوش کردن يا خواندن متون انگليسي به چيزهايي مانند ترتيب لغات، حروف تعريف، حروف اضافه و زمان افعال دقت کنيد. جملات انگليسي را با معادلهاي آنها در زبان اصلي‌تان مقايسه کنيد و به تفاوتهاي موجود در کلمات و ترتيب آنها دقت کنيد.

 

 

 

خيلي زود اقدام به صحبت کردن يا نوشتن نکنيد

 

اگر به نکاتي که در بالا بدان اشاره شد کاملاً توجه مي‌کنيد و همچنان موقع صحبت کردن مرتکب اشتباهات زيادي مي‌شويد (بيش از 1 اشتباه در هر 3 جمله)، بايد براي مدتي فقط به نوشتن بپردازيد. به نکات زير توجه کنيد:

 

1- اول بنويسيد، بعد صحبت کنيد. نوشتن از صحبت کردن آسانتر است، زيرا: 1)لازم نيست تلفظ خوبي داشته باشيد (اما لازم است املاي شما خوب باشد)، 2)مي‌توانيد خيلي آهسته بنويسيد، 3)مي‌توانيد از ديکشنري، اينترنت و... بهره بگيريد. بنابراين، اين فکر بسيار خوبي است که ابتدا به تمرين نوشتن بپردازيد تا مهارت لازم براي ساختن جملات صحيح هنگام صحبت کردن را پيدا کنيد.

 

2- تا نحوه‌ي تلفظ اصوات انگليسي را نياموخته‌ايد، اقدام به صحبت کردن نکنيد. شما بايد قبل از اينکه اقدام به صحبت کردن کنيد بتوانيد همه‌ي حروف صدادار و بي‌صدا را بطور واضح تلفظ کنيد. در غير اين صورت ممکن است تلفظ‌هاي نادرست در ذهنتان ماندگار شوند.

 

3- اگر تلفظ صحيح کلمه‌اي را نمي‌دانيد، اصلاً آن را ادا نکنيد. شما  بايد تلفظ صحيح همه‌ي کلماتي را که به کار مي‌بريد، بدانيد. در غير اين صورت به خودتان آموزش غلط خواهيد داد و هميشه آن کلمه را اشتباه تلفظ خواهيد کرد.

 

اگر حتي زماني که آرام و با دقت مي‌نويسيد (همانطور که در بالا شرح داده شد) باز هم مرتکب اشتباهات زيادي مي‌شويد (بيش از 1 اشتباه در هر 3 جمله)، شما احتمالاً بايد مدتي دست از نوشتن برداريد و به جاي آن روي شنيدن و خواندن تمرکز کنيد.

 

به خاطر داشته باشيد که در ابتدا بايد حجم زيادي از جملات انگليسي را در ذهنتان وارد کنيد و بعد به ساختن جملات خودتان اقدام کنيد. فعاليت اصلي شما بايد شامل خواندن و شنيدن باشد. هر چقدر مغز شما جملات بيشتري را جذب کند، به همان نسبت توانايي آن براي بيان جملات انگليسي بيشتر مي‌شود.

 

 

 

آنچه در کلاسهاي زبان اتفاق مي‌افتد

ترتيب پيشنهادي ما براي فراگيري يک زبان خارجي عبارتست از: 1-تلفظ 2-

ورودي (خواندن و شنيدن) 3-نوشتن 4-صحبت کردن. متأسفانه در کلاسهاي زبان کاملاً برعکس عمل مي‌شود. تقريباً در هيچيک از دوره‌هاي آموزش زبان در ابتداي کار به شما تلفظ آموزش داده نمي‌شود. در عوض شما را مجبور به صحبت کردن و نوشتن مي‌کنند، مثلاً به انگليسي از شما سؤال مي‌کنند يا از شما مي‌خواهند يک مطلب به انگليسي بنويسيد. بدين ترتيب آنها شما را مجبور به اشتباه کردن مي‌کنند.

 

 


تاریخ : شنبه 1 بهمن 1390
بازدید : 306
نویسنده : shayan

يک ديکشنري انگليسي خوب تهيه کنيد (2

                             چرا شما به يك ديكشنري خوب نياز داريد؟يک ديکشنري خوب مهمتريـن چيزى است که براى فراگيرى زبان انگليسي مورد نياز است. زبان‌آموزان موفق هميشه و بـه طور مرتـب از ديکشنري‌هايشان استفاده مى‌کنند و بديـن ترتيب يـاد مى‌گيرند که چگونه از لغات تازه استفاده کنند.  اگر شما يك ديكشنري خوب تهيه كنيد، از بيشتر زبان‌آموزهاي ديگر جلو زده‌ايد! شايد اين باور نکردني به نظر بيايد، ولي بيشتر افراد براي خريد يک ديکشنري به يک کتابفروشي مي‌روند و اولين ديکشنري را که ببينند خريداري مي‌کنند. اين يک اشتباه بزرگ است! يک ديکشنري بد دير يا زود شما را با مشکل مواجه خواهد کرد و به هر ترتيب مجبور خواهيد شد يک ديکشنري ديگر خريداري کنيد. آيا اين بهتر نيست که از ابتدا يک ديکشنري خوب تهيه کنيد؟

خريد يک ديکشنري خوب بسيار مهم است، زيرا:

 

 

  • يک ديکشنري خوب راهنماي شما در مسير فراگيري زبان خواهد بود، چرا که به شما لغت‌هاي جديد، نحوه‌ي تلفظ صحيح واژه‌ها و چگونگي به کار بردن آنها را خواهد آموخت. زبان‌آموزان موفق از ديکشنري‌هايشان هميشه و بطور مرتب استفاده مي‌کنند: هنگام مطالعه‌ي يک کتاب، در کلاس‌هاي زبان، هنگام نوشتن ايميل، موقع انجام تکاليف، هنگام جستجو در اينترنت و ....
  • اين اولين، مهمترين و در عين حال آسان‌ترين گام شما در راه آموزش زبان انگليسي است – براي خريد يک ديکشنري به پول زيادي احتياج نداريد (بسيار کمتر از هزينه‌ي کلاس‌هاي زبان).
  • خريد يک ديکشنري براي شما مقداري هزينه در بر خواهد داشت و اين چيز خوبي است! وقتي شما در راه فراگيري زبان پول خرج مي‌کنيد، در واقع انگيزه‌تان را براي تداوم آن دو چندان مي‌کنيد.

يک ديکشنري خوب چه ويژگي‌هايي دارد؟              يک ديکشنري خوب بايد:

 

1- «انگليسي به انگليسي» باشد.

 

2- تلفظ هر کلمه را با علائم فونتيک نشان دهد.

3- براى هر لغت يک يا چند جمله نمونه ذکر کند                                                                                                                                                                                                                 

هنگاميکه صحبت از ديکشنري به ميـان مي‌آيد، افـراد اغلب بـه يک ديکشنري دو زبانه، مثلاً انگليسي به فارسي، فکر مي‌کنند. اما بايد بدانيد که بهترين ديکشنري براي زبان‌آموزها، ديکشنري تک‌زبانه يا انگليسي به انگليسي است. البته منظور ما اين نيست که نبايد از ديکشنري انگليسي به فارسي استفاده کنيد، بلکه منظور اين است که تأکيد اصلي شما بايد روي ديکشنري انگليسي به انگليسي باشد. در بخش بعدي در مورد نحوه‌ي استفاده از ديکشنري بيشتر توضيح خواهيم داد، اما در اينجا به بيان ويژگي‌هاي يک ديکشنري انگليسي به انگليسي مي‌پردازيم.

در يک ديکشنري انگليسي به انگليسي کلمات ترجمه نشده‌اند، بلکه به زبان

انگليسي توضيح داده شده‌اند، بنابراين استفاده‌ي منظم از اين نوع ديکشنري‌ها باعث مي‌شود بطور خودکار گرامر و لغات را بخاطر بسپاريد. آنها فايده‌ي ديگري هم براي شما دارند و آن اينست که هنگاميکه يک لغت را در ديکشنري جستجو مي‌کنيد ممکن است با کلمات تازه‌تري هم مواجه شويد و بدين ترتيب در يک زمان چند لغت را فرا مي‌گيريد.

 

بطور کلي يک ديکشنري خوب بايد اطلاعات زير را به شما برساند:

  • توضيح معني هر لغت به انگليسي
  • تلفظ صحيح لغت از طريق علائم فونتيک (ترجيحاً با روش IPA)
  • نوع کلمه (صفت، فعل، قيد، اسم و...)
  • ويژگي‌هاي دستوري يا گرامري كلمه (مثلاً قسمتهاي دوم و سوم فعل، قابل شمارش يا غيرقابل شمارش بودن يک اسم و...)
  • ترتيب قرارگيري لغات (مثلاً do homework و نه make homework)
  • جملات نمونه براي هر لغت
  • کلمات هم معني و متضاد (بعضي از لغات(
     

 

يك ديكشنري خوب علاوه بر اطلاعاتي كه بايد به شما برساند، بايد از ويژگيهاي زير هم برخوردار باشد:

  • توضيح معني هر لغت بايد نحوه‌ي به کار بردن هر لغت را براي شما بيان کند. بطور کلي تعاريف طولاني تر بهتر هستند، چونکه اطلاعات بيشتري را به شما انتقال مي‌دهند.
  • بايد هر دو تلفظ آمريکايي و بريتانيايي را داشته باشد.
  • متداول‌ترين اصطلاحات و افعال چند قسمتي آورده شده باشد.
  • خوب است که از تصاوير نيز استفاده شده باشد. گاهي يک تصوير را مي‌توانيد بهتر از يک تعريف درک کنيد.

 

 

معرفي ديکشنري

 

ديکشنري‌هاي متوسط

 

ديکشنري‌هاي بزرگ

 

Cambridge Learner's Dictionary

 

Longman Active Study Dictionary

 

Oxford Wordpower Dictionary

 

Cambridge Advanced Learner's Dictionary

 

Longman Dictionary of Contemporary English

 

Oxford Advanced Learner's Dictionary

 

چطور از ديکشنري استفاده کنيم؟در اين قسمت نحوه استفاده مؤثر از ديکشنري را خواهيد آموخت.

 

وقتي که يک لغت جديد را در ديکشنري‌تان جستجو مي‌کنيد، يک علامت تيک (√) در کنار آن قرار دهيد. در اين صورت مي‌توانيد هر موقع که به صفحه‌اي «تيک‌دار» مراجعه مي‌کنيد، نگاهي سريع به کلمه‌ي مورد نظر بيندازيد تا ببينيد آيا مي‌توانيد معني آن را بخاطر بياوريد. به اين ترتيب لغات آموخته شده هميشه جلوي چشمان شما خواهند بود.

هنگاميکه در يک متن با لغت جديدي روبرو مي‌شويد، ابتدا سعي کنيد معني آن را از روي متن حدس بزنيد، سپس به يک ديکشنري

مراجعه کنيد تا ببينيد آيا حدس شما درست بوده است يا نه.

 

تنها به خواندن تعاريـف اکتفا نکنيد. جملات نمونه حتي از تعاريف هم مهمتر هستند، چونکه آنها به شما نشان مي‌دهند که چگونه يک لغت (يا يک اصطلاح) به کار برده مي‌شود و اغلب به شما کمک مي‌کنند تا معني يک کلمه را بهتر درک کرده و به خاطر بسپاريد. گاهي اوقات توضيح معني يک لغت آن قدر سخت و پيچيده به نظر مي‌رسد که جملات نمونه تنها راه درک معني آن است.

به خاطر داشته باشيد که بسياري از کلمات بيش از يک معني دارند. اولين معني در ديکشنري هميشه آن چيزي نيست که شما به دنبال آن هستيد. شما بايد معاني ديگر را هم از نظر بگذرانيد تا مطمئن شويد کدام معني به لغت مورد نظر شما نزديک‌تر است.
 

 

 توضیح: http://www.zabanamoozan.com/images/pic.gif مجموعه بهترين ديکشنريهاي کاربردي

اين مجموعه شامل بهترين و کاملترين ديکشنريهاي موسسه صاحب نام Longman مي‌باشد که داراي امکانات بي‌نظيري از جمله تلفظ به دو لهجه آمريکايي و بريتانيايي (با صداي انسان) و نيز امکان ضبط صداي کاربر و مقايسه آن با تلفظ اصلي مي‌باشد. از ديگر امکانات مجموعه حاضر آموزش گرامر به صورت تست و آزمون مي‌باشد. 

 


 

 

 


 


 

 

 

                                                           

 



:: برچسب‌ها: يک ديکشنري خوب راهنماي شما در مسير فراگيري زبان خواهد بود، چرا که به شما لغت‌هاي جديد، نحوه‌ي تلفظ صحيح واژه‌ها و چگونگي به کار بردن آنها را خواهد آموخت , زبان‌آموزان موفق از ديکشنري‌هايشان هميشه و بطور مرتب استفاده مي‌کنند: هنگام مطالعه‌ي يک کتاب، در کلاس‌هاي زبان، هنگام نوشتن ايميل، موقع انجام تکاليف، هنگام جستجو در اينترنت و , , , , اين اولين، مهمترين و در عين حال آسان‌ترين گام شما در راه آموزش زبان انگليسي است – براي خريد يک ديکشنري به پول زيادي احتياج نداريد (بسيار کمتر از هزينه‌ي کلاس‌هاي زبان) , خريد يک ديکشنري براي شما مقداري هزينه در بر خواهد داشت و اين چيز خوبي است! وقتي شما در راه فراگيري زبان پول خرج مي‌کنيد، در واقع انگيزه‌تان را براي تداوم آن دو چندان مي‌کنيد , يک ديکشنري خوب چه ويژگي‌هايي دارد؟ يک ديکشنري خوب بايد: 1- «انگليسي به انگليسي» باشد , 2- تلفظ هر کلمه را با علائم فونتيک نشان دهد , 3- براى هر لغت يک يا چند جمله نمونه ذکر کند هنگاميکه صحبت از ديکشنري به ميـان مي‌آيد، افـراد اغلب بـه يک ديکشنري دو زبانه، مثلاً انگليسي به فارسي، فکر مي‌کنند , اما بايد بدانيد که بهترين ديکشنري براي زبان‌آموزها، ديکشنري تک‌زبانه يا انگليسي به انگليسي است , البته منظور ما اين نيست که نبايد از ديکشنري انگليسي به فارسي استفاده کنيد، بلکه منظور اين است که تأکيد اصلي شما بايد روي ديکشنري انگليسي به انگليسي باشد , در بخش بعدي در مورد نحوه‌ي استفاده از ديکشنري بيشتر توضيح خواهيم داد، اما در اينجا به بيان ويژگي‌هاي يک ديکشنري انگليسي به انگليسي مي‌پردازيم , در يک ديکشنري انگليسي به انگليسي کلمات ترجمه نشده‌اند، بلکه به زبان انگليسي توضيح داده شده‌اند، بنابراين استفاده‌ي منظم از اين نوع ديکشنري‌ها باعث مي‌شود بطور خودکار گرامر و لغات را بخاطر بسپاريد , آنها فايده‌ي ديگري هم براي شما دارند و آن اينست که هنگاميکه يک لغت را در ديکشنري جستجو مي‌کنيد ممکن است با کلمات تازه‌تري هم مواجه شويد و بدين ترتيب در يک زمان چند لغت را فرا مي‌گيريد , بطور کلي يک ديکشنري خوب بايد اطلاعات زير را به شما برساند: توضيح معني هر لغت به انگليسي تلفظ صحيح لغت از طريق علائم فونتيک (ترجيحاً با روش IPA) نوع کلمه (صفت، فعل، قيد، اسم و , , , ) ويژگي‌هاي دستوري يا گرامري كلمه (مثلاً قسمتهاي دوم و سوم فعل، قابل شمارش يا غيرقابل شمارش بودن يک اسم و , , , ) ترتيب قرارگيري لغات (مثلاً do homework و نه make homework) جملات نمونه براي هر لغت کلمات هم معني و متضاد (بعضي از لغات( يك ديكشنري خوب علاوه بر اطلاعاتي كه بايد به شما برساند، بايد از ويژگيهاي زير هم برخوردار باشد: توضيح معني هر لغت بايد نحوه‌ي به کار بردن هر لغت را براي شما بيان کند , بطور کلي تعاريف طولاني تر بهتر هستند، چونکه اطلاعات بيشتري را به شما انتقال مي‌دهند , بايد هر دو تلفظ آمريکايي و بريتانيايي را داشته باشد , متداول‌ترين اصطلاحات و افعال چند قسمتي آورده شده باشد , خوب است که از تصاوير نيز استفاده شده باشد , گاهي يک تصوير را مي‌توانيد بهتر از يک تعريف درک کنيد , معرفي ديکشنري ديکشنري‌هاي متوسط ديکشنري‌هاي بزرگ Cambridge Learner's Dictionary Longman Active Study Dictionary Oxford Wordpower Dictionary Cambridge Advanced Learner's Dictionary Longman Dictionary of Contemporary English Oxford Advanced Learner's Dictionary چطور از ديکشنري استفاده کنيم؟در اين قسمت نحوه استفاده مؤثر از ديکشنري را خواهيد آموخت , وقتي که يک لغت جديد را در ديکشنري‌تان جستجو مي‌کنيد، يک علامت تيک (√) در کنار آن قرار دهيد , در اين صورت مي‌توانيد هر موقع که به صفحه‌اي «تيک‌دار» مراجعه مي‌کنيد، نگاهي سريع به کلمه‌ي مورد نظر بيندازيد تا ببينيد آيا مي‌توانيد معني آن را بخاطر بياوريد , به اين ترتيب لغات آموخته شده هميشه جلوي چشمان شما خواهند بود , هنگاميکه در يک متن با لغت جديدي روبرو مي‌شويد، ابتدا سعي کنيد معني آن را از روي متن حدس بزنيد، سپس به يک ديکشنري مراجعه کنيد تا ببينيد آيا حدس شما درست بوده است يا نه , تنها به خواندن تعاريـف اکتفا نکنيد , جملات نمونه حتي از تعاريف هم مهمتر هستند، چونکه آنها به شما نشان مي‌دهند که چگونه يک لغت (يا يک اصطلاح) به کار برده مي‌شود و اغلب به شما کمک مي‌کنند تا معني يک کلمه را بهتر درک کرده و به خاطر بسپاريد , گاهي اوقات توضيح معني يک لغت آن قدر سخت و پيچيده به نظر مي‌رسد که جملات نمونه تنها راه درک معني آن است , به خاطر داشته باشيد که بسياري از کلمات بيش از يک معني دارند , اولين معني در ديکشنري هميشه آن چيزي نيست که شما به دنبال آن هستيد , شما بايد معاني ديگر را هم از نظر بگذرانيد تا مطمئن شويد کدام معني به لغت مورد نظر شما نزديک‌تر است , توضیح: http://www , zabanamoozan , com/images/pic , gif مجموعه بهترين ديکشنريهاي کاربردي اين مجموعه شامل بهترين و کاملترين ديکشنريهاي موسسه صاحب نام Longman مي‌باشد که داراي امکانات بي‌نظيري از جمله تلفظ به دو لهجه آمريکايي و بريتانيايي (با صداي انسان) و نيز امکان ضبط صداي کاربر و مقايسه آن با تلفظ اصلي مي‌باشد , از ديگر امکانات مجموعه حاضر آموزش گرامر به صورت تست و آزمون مي‌باشد , توضیح: http://www , zabanamoozan , com/images/pic , gif مجموعه بهترين ديکشنريهاي کاربردي اين مجموعه شامل بهترين و کاملترين ديکشنريهاي موسسه صاحب نام Longman مي‌باشد که داراي امکانات بي‌نظيري از جمله تلفظ به دو لهجه آمريکايي و بريتانيايي (با صداي انسان) و نيز امکان ضبط صداي کاربر و مقايسه آن با تلفظ اصلي مي‌باشد , از ديگر امکانات مجموعه حاضر آموزش گرامر به صورت تست و آزمون مي‌باشد , ,
تاریخ : شنبه 1 بهمن 1390
بازدید : 267
نویسنده : shayan


(1انگيزه براي فراگيري زبان انگليسي

چه چيزي براي فراگيري صحيح زبان لازم است؟  شما بايد کمي زندگي‌تان را تغيير دهيد. مثلا با خودتان انگليسي حرف بزنيد و يا بعدازظهرتان را به مطالعه ديکشنري و يا دفتر لغت‌تان اختصاص دهيد. براي انجام اين کارها، آنهم به طور منظم، بايد از انجام اين کارها لذت ببريد. اگر شما مانند بيشتر زبان‌آموزهاي ديگر هستيد و دوست نداريد اين کارها را انجام دهيد، پس بايد روي انگيزه‌تان کار کنيد.

 

شايد شما همه‌ي نکات فراگيري زبان را بدانيد، ولي اگر آنها اجرا نکنيد، چيزي زيادي ياد نخواهيد گرفت. واقعيت اين است که اگر مي‌خواهيد به خوبي انگليسي صحبت کنيد، بايد کمي زندگي روزمره‌تان را تغيير دهيد. در اينجا چند نمونه از کارهايي که مي‌توانيد انجام دهيد آورده شده است:

  • مي‌توانيد روزي يک ساعت يک کتاب انگليسي را مطالعه کنيد و ساختارهاي گرامري جملات را بررسي کرده و کلمات جديد را در يک ديکشنري جستجو کنيد.
  • مي‌توانيد به يک منبع شنيداري (مثلاً يک نوار کاست يا يک سي‌دي mp3 و...) گوش کنيد و آن قسمت‌هايي که متوجه نمي‌شويد را آنقدر تکرار کنيد تا آنچه گفته مي‌شود را کاملا درک کنيد.
  • مي‌توانيد يک ايميل به انگليسي بنويسيد و مرتباً از يک ديکشنري استفاده کنيد و يا در اينترنت به جستجو بپردازيد تا مطمئن شويد تمام کلمات به درستي به کار برده شده‌اند.
  • هنگاميکه در خيابان مشغول قدم زدن هستيد درباره آن چيزهايي که مي‌بينيد با خودتان به انگليسي صحبت کنيد.

 به نظر شما چه کسي مي‌تواند اين کارهاي ظاهراً عجيب و غيرعادي را انجام دهد؟ فقط کسي که از انجام دادن آنها لذت مي‌برد. اگر مي‌خواهيد به خوبي انگليسي بياموزيد، بايستي به همين شکل عمل کنيد. مشکل اينجاست که همه‌ي زبان‌آموزها مي‌خواهند خيلي خوب به انگليسي صحبت کنند، اما بيشتر آنها نمي‌خواهند براي فراگيري آن (در تنهايي) وقت صرف کنند. کمبود انگيزه باعث مي‌شود که زبان‌آموز حاضر نشود از وقت آزاد خود براي فراگيري زبان استفاده کند و يا اگر هم وقت مي‌گذارد، نمي‌تواند بطور پيوسته و منظم آن را ادامه دهد.

 

تفاوت بين زبان‌آموزان معمولي و زبان‌آموزان با انگيزه

يک زبان‌آموز معمولي (فاقد انگيزه‌ي لازم) روز قبل از يک آزمون يا تست انگليسي، ممکن است تـا 12 سـاعت هم مطالعـه کنـد، امـا (برخلاف زبان‌آموزان با انگيزه) در روزهاي بعد حاضر نخواهد بود روزي نيم ساعت هم به مطالعه‌ي يک کتاب انگليسي بپردازد. از نظر او آموزش انگليسي چندان لذت بخش نيست، بنابراين تنها زماني که مجبور باشد به مطالعه مي‌پردازد. مسئله اينست که تنها مطالعه‌ي مستمر و روزمره (حتي اگر کوتاه باشد) باعث پيشرفت سريع شما مي‌شود. نتيجه‌ي حاصل از يک مطالعه‌ي سخت و بي‌تداوم (مثلاً دو روز کامل قبل از امتحان) مأيوس کننده است، چونکه 90 درصد آنچه که ياد گرفته شده پس از حدود يک ماه فراموش مي‌شود. تنها مرور کردن پيوسته‌ي چيزها باعث بخاطر سپردن آنها مي‌شود و در غير اينصورت شما آنها را فراموش خواهيد کرد.

يک زبان‌آموز با انگيزه از فراگيري زبان لذت مي‌برد و بنابراين وقت بيشتري روي آن مي‌گذارد و آن را بطور منظم انجام مي‌دهد. انگيزه‌ي بالا براي او امتياز ديگري هم دارد و آن اينست که بخاطر سپردن کلمات و ساختارهاي گرامري آسان‌تر مي‌شود، زيرا مغز انسان اطلاعات مربوط به چيزهاي مورد علاقه‌اش را به راحتي به خاطر مي‌سپارد.

 

 

افزايش انگيزه براي آموختن زبان

 ما در اينجا به شما تکنيک‌هاي روانشناسانه‌اي را آموزش مي‌دهيم تا از فراگيري زبان لذت برده و انگيزه‌تان را ارتقاء دهيد و درنهايت تغيير بزرگي را در وضعيت زبان خود ايجاد کنيد.

 

خودتان را در آينده مجسم کنيد

تصور کنيد که مثل زبان مادريتان مي‌توانيد با انگليسي‌زبان‌ها هم صحبت کنيد. تصور کنيد که همه مي‌خواهند مثل شما انگليسي صحبت کنند. فکر کنيد که ديگر مي‌توانيد به راحتي با افرادي از سرتاسر دنيا مکاتبه کنيد. تصور کنيد که وقتي آشنايان شما با مشکلي در زمينه‌ي زبان مواجه مي‌شوند، به شما مراجعه مي‌کنند. اين تصورات کمک مي‌کنند تا انگيزه‌ي لازم براي فراگيري زبان در شما شکل بگيرد. بايد بدانيد که شما مي‌توانيد به خوبي زبان انگليسي را بياموزيد و به آن مسلط شويد.

 

زبان شما هم‌اکنون خوب است ولي...

شما احتمالاً تا حدي به زبان انگليسي مسلط هستيد و اين خود يک موفقيت بزرگ است! حالا بايد به موفقيت‌هاي بزرگتري فکر کنيد. وقت آن رسيده است که از روش‌هاي مؤثر و کارآمد براي رسيدن به سطح قابل قبولي از دانش انگليسي استفاده کنيد.

درست است که انگليسي شما خوب است، ولي احتمالاً کامل نيست. شما احتمالاً هنوز نمي‌توانيدفيلم‌هاي زبان اصلي را متوجه شويد، کتاب‌هايي به انگليسي‌ بخوانيد، با انگليسي‌زبانها به راحتي صحبت کنيد و يا بدون اشتباه نامه بنويسيد.

شما هرگز نبايد تصور کنيد که انگليسي شما کامل شده است. حتي اگر بهترين دانش‌آموز کلاستان هستيد، هميشه بايد به دنبال يافتن نقاط ضعف خود باشيد و روي آنها کار کنيد. مثلاً در حال حاضر ممکن است در اين زمينه‌ها مشکل داشته باشيد: عدم تلفظ صحيح بعضي از کلمات، دايره‌ي لغت محدود، مشکلات گرامري با مثلاً زمان حال کامل و جملات شرطي و....

 

هر کجا که مي‌توانيد از انگليسي‌تان استفاده کنيد

اين يک نکته بسيار مهم است، هر چقدر بيشتر از انگليسي‌تان استفاده کنيد، بيشتر مي‌خواهيد که آن را ياد بگيريد.

زبان انگليسي آنقدر متداول است که شما مي‌توانيد همه جا از آن استفاده کنيد. مثلاً مي‌توانيد از موتور جستجوي گوگل براي يافتن اطلاعات مورد علاقه‌تان در سايتهاي انگليسي‌زبان بهره بگيريد، کارتون‌هاي زبان اصلي را تماشا کنيد، از بازيهاي ماجرايي در کامپيوترتان استفاده کنيد، کتابهايي به زبان انگليسي بخوانيد و....

با انجام اين کارها شما نه تنها آموزش و تفريح را با هم ادغام کرده‌ايد، بلکه وقتي مي‌بينيد که فراگيري يک يا چند کلمه به شما اين امکان را مي‌دهد که برنامه زبان اصلي مورد علاقه‌تان را متوجه شويد (يا بتوانيد با ديگران مکاتبه کنيد)، قطعاً خواستار فراگيري لغات بيشتري خواهيد شد.

 

با ديگران راجع به زبان انگليسي صحبت کنيد

اين يک روش ساده و در عين حال بسيار کارآمد است. شما معمولاً درباره‌ي چيزهايي صحبت مي‌کنيد که برايتان جالب باشد. اما برعکس آن هم درست است: اگر شما درباره‌ي يک موضوع خسته کننده صحبت کنيد، کم‌کم به آن علاقمند خواهيد شد.

تصور کنيد که چيزي را مطالعه مي‌کنيد که از آن نفرت داريد. مثلاً فرض کنيد با اينکه خسته و کسل هستيد، مجبوريد براي امتحان روز بعد خودتان را آماده کنيد. شما دو گزينه پيش رو داريد: يا مي‌توانيد به ديگران بگوييد که چقدر عذاب مي‌کشيد و يا مي‌توانيد با آنها درباره‌ي چيزهايي که ياد گرفته‌ايد صحبت کنيد. اگر گزينه‌ي اول را انتخاب کنيد تنها اوضاع خودتان را بدتر مي‌کنيد.

اما اگر گزينه‌ي دوم را انتخاب کنيد و درباره‌ي آن موضوع خسته کننده صحبت کنيد، کم‌کم نظر شما درباره‌ي آن عوض مي‌شود و به موضوعي تبديل خواهد شد که ارزش حرف زدن درباره‌ي آن را داشته باشد – يعني يک موضوع جالب.

و اما در مورد زبان انگليسي: شما مي‌توانيد دوستانتان را با گفتن چند جمله‌ي انگليسي غافلگير کنيد! يا مثلاً مي‌توانيد به آنها بگوييد که امروز 20 لغت جديد ياد گرفته‌ايد. هميشه از پيشرفتهايتان با آنها صحبت کنيد. از آنها بپرسيد آيا معني فلان کلمه را به انگليسي مي‌دانند؟ اگر کسي در نزديکي شما نيست، مي‌توانيد به دوستانتان تلفن کنيد و يا ايميل بزنيد.

احتمالا اين چيزها براي دوستان شما هيچ اهميتي ندارد، تنها چيزي که مهم است اين است که وقتي شما درباره‌ي «انگليسي» صحبت مي‌کنيد، علاقه و اشتياق شما نسبت به فراگيري آن بيشتر و بيشتر مي‌شود.

 

دوستي پيدا کنيد که به فراگيري انگليسي مشغول باشد

اگر بتوانيد دوستي پيدا کنيد که مانند خود شما در حال فراگيري زبان انگليسي و سطح معلوماتش نيز در حد شما باشد، در شرايطي بسيار ايده‌آل قرار خواهيد گرفت، زيرا:

  • کسي را خواهيد داشت که بتوانيد درباره‌ي «انگليسي» با او صحبت کنيد. همانطور که در بالا گفتيم، اين گفتگوها علاقه‌ي شما به فراگيري زبان را افزايش خواهد داد.
  • فراگيري زبان براي شما آسان‌تر خواهد شد، زيرا در اين صورت مي‌توانيد اشکال‌هايتان را با دوستتان در ميان بگذاريد.
  • بيشتر به مطالعه‌ي انگليسي خواهيد پرداخت، چونکه مي‌خواهيد از دوستتان بهتر باشيد (رقابت). (-:

 توضیح: http://www.zabanamoozan.com/images/articles3/friends.jpg

شما بايد به طور منظم با دوستتان در تماس باشيد. او بايد در نزديکي شما زندگي کند و يا به همان مدرسه، دانشگاه، يا محل کار شما بيايد. اگر نمي‌توانيد چنين دوستي پيدا کنيد، مي‌توانيد کسي را از طريق ايميل پيدا کنيد (Pen-pal). البته يک دوست ايميلي هرگز نمي‌تواند جاي يک دوست واقعي را براي شما پر کند، زيرا رقابت با کسي که او را بخوبي نمي‌شناسيد دشوار است و اين نوع گفتگوها اغلب دوامي ندارند.

 

کمي پول خرج کنيد!

اگر پولتان را صرف خريد چيزي بکنيد، از آن استفاده خواهيد کرد. به عنوان مثال اگر شما يک راکت گرانقيمت خريداري کنيد، احتمالاً هر روز بيرون مي‌رويد و بدمينتون بازي مي‌کنيد.

اين قاعده براي فراگيري زبان نيز صادق است. اگر مي‌خواهيد اشتياقتان را براي فراگيري زبان بالا ببريد، مي‌توانيد (به عنوان مثال) يك ديكشنري نو، يک کتاب مصور به زبان انگليسي و يا يک سي‌دي مولتي مدياي آموزشي خريداري کنيد. اين يک اصل ساده است: وقتي براي چيزي پول خرج مي‌کنيد، از آن استفاده خواهيد کرد و بدين ترتيب سطح انگليسي شما ارتقاء پيدا مي‌کند. توصيه‌ي ما اين است که دور و بر خودتان را با انواع کتاب، سي‌دي، نوار و ديگر امکانات سمعي و بصري پر کنيد. بدين ترتيب هميشه از انگيزه‌ي لازم براي فراگيري زبان برخوردار خواهيد بود.

 

 


تاریخ : شنبه 1 بهمن 1456
بازدید : 248
نویسنده : shayan

 

 

چگونه انگليسي ياد بگيريم؟

1- انگيزه: مانند کسى باشيد که دوست دارد انگليسي بياموزد.

2- ديکشنري: يک ديکشنري انگليسي خوب تهيه کنيد.

3- اشتباه ممنوع: از اشتباهات پرهيز کنيد.

4- تلفظ: تلفظ اصوات انگليسي و علائم فونتيک را ياد بگيريد.

5- ورودي: با خواندن و شنيدن مکرر جملات، انگليسي را در ذهنتان ماندگار کنيد.

 

 



:: برچسب‌ها: چگونه انگليسي ياد بگيريم؟ ,
تاریخ : جمعه 30 دی 1398
بازدید : 273
نویسنده : shayan

چرا بايد انگليسي ياد بگيريم؟

 

 

شايد يادگيري زبان انگليسي مهمترين گام در ارتقاء کيفيت زندگي شما باشد.

آيا هيچ فکر کرده‌ايد که دسترسي به اطلاعاتي که ديگران از آن بي‌بهره‌اند، چقدر مي‌تواند جالب باشد؟ يا صحبت کردن با افراد جالبي که ديگران نمي‌توانند با آنها ارتباط برقرار کنند؟ يا تحت تأثير قرار دادن اطرافيانتان هر موقع که دهانتان را باز مي‌کنيد؟ و يا پشت سر گذاشتن ديگران با جهش‌هاي بزرگي که در شغل‌تان برمي‌داريد؟

شما مي‌توانيد به همه‌ اينها برسيد، اگر خوب انگليسي صحبت کنيد.

   تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net


 

 

دسترسي به اطلاعات

 

شما به چه چيزي علاقمند هستيد؟ علوم؟ موسيقي؟ کامپيوتـر؟ سلامتي؟ تجـارت؟ ورزش؟  رسانه‌هـاي امروز – از قبيـل اينترنت، تلويزيون و مطبوعـات – دسترسي تقريباً نامحدودي را به اطلاعات پيرامون موضوعات مورد علاقه‌تان فراهم کرده است. فراموش نکنيد که ما در عصر اطلاعات زندگي مي‌کنيم.

تنها يک مشکل وجود دارد: بيشتر اين اطلاعات به زبان انگليسي است.

در اينجا چند مثال از اطلاعاتي که اگر انگليسي بلد باشيد مي‌توانيد از آنها استفاده کنيد، بيان مي‌شود:

  • بيشتر صفحات وب. بيش از يک ميليارد (1.000.000.000) صفحه اطلاعات در اينترنت وجود دارد! اين شگفت‌انگيز است که تنها با ياد گرفتن يک زبان، به خيل عظيمي از اطلاعات در پهنه اينترنت دسترسي پيدا مي‌کنيد.
  • کتابها – در هر موضوعي، از سرتاسر جهان. شما مي‌توانيد کتابهايي با نويسندگان آمريکايي يا بريتانيايي بخوانيد، و نيز کتابهاي ترجمه شده از زبانهاي ديگر. به هر موضوعي که علاقمند باشيد، مي‌توانيد چيزي به انگليسي درباره آن پيدا کنيد.
  • مطبوعات. فقط مجله‌ها و روزنامه‌هاي انگليسي زبان هستند که به راحتي در هر کجاي جهان يافت مي‌شوند. شما براي پيدا کردن مجله‌هايي مانند تايم يا نيوزويک مجبور نيستيد خيلي وقت صرف کنيد.
  • علوم. زبان انگليسي کليـد دنيـاي علم و فن‌آوري است. حـدود 95% مقـالات علمي منتشر شده، به زبان انگليسي است کـه تنها حدود 50% از آنها مربوط بـه کشورهاي انگليسي‌زبان (مانند آمريکا و انگلستان) مي‌باشد.
  • گزارشات خبري. شبکه‌هاي تلويزيوني بين‌المللي از جمله BBC و CNN را در نظر بگيريد. آنها خبرها را بسيار سريع‌تر و حرفه‌اي‌تر منتشر مي‌کنند. در هر کجاي دنيا شما مي‌توانيد به آنها دسترسي داشته باشيد.

 

 

 

گفتگو با ديگران

 

انگليسي را مي‌توان «زبان گفتگو» ناميد. چرا؟ چون به نظر مي‌رسد همه مردم جهان پذيرفته‌اند که براي گفتگو و ارتباط با يکديگر از زبان انگليسي استفاده کنند.

  • حدود يک و نيم ميليارد (1.500.000.000) نفر در جهان مي‌توانند به انگليسي صحبت کنند. يک ميليارد نفر ديگر هم مشغول فراگيري آن هستند.
  • تقريباً همه کنفرانسها و مسابقات بين‌المللي به زبان انگليسي برگزار مي‌شود. به عنوان مثال رقابتهاي المپيک يا جام جهاني فوتبال را در نظر بگيريد.
  • سياستمداران کشورهاي مختلف از زبان انگليسي براي برقراري ارتباط با يکديگر استفاده مي‌کنند. انگليسي، زبـان اصلي سازمانهايي از قبيـل سازمـان ملل متـحد (UN)، نـاتـو (NATO) و... مي‌باشد.

 

اگر شما بتوانيد به انگليسي صحبت کنيد، قادر خواهيد بود:

  • با مردمان سراسر جهان ارتباط برقرار کنيد. مثلاً مي‌توانيد عقايد و نظراتتان را در گروه‌هاي تبادل نظر اينترنتي بيان کنيد. به افراد مورد علاقه‌تان ايميل ارسال کنيد و درباره زندگي و فرهنگشان اطلاعات کسب کنيد.
  • راحت‌تر سفر کنيد. به هر کجا که سفر مي‌کنيد مي‌توانيد با ديگران ارتباط برقرار کنيد – انگليسي در بيش از 100 کشور جهان مورد استفاده قرار مي‌گيرد. مي‌توانيد آدرس بپرسيد، با افراد مکالمه کنيد، يا... کمک بخواهيد. کسي چه مي‌داند، شايد روزي زبان انگليسي جان شما را نجات دهد!

 

پيشرفتهاي شغلي

 

اگر خواهان شغل خوبي در زمينه‌هاي تجاري يا علمي هستيد، از پشت ميز کارتان بلند شويد و همين حالا به فراگيري انگليسي مشغول شويد!

دانستن انگليسي به شما اجازه مي‌دهد که:

  • عبارت «مسلط به زبان انگليسي» را در رزومه (=خلاصه شرح حال و سوابق) خود درج کنيد. بدين ترتيب شانس خود را براي بدست آوردن شغل بهتر و کسب درآمد بيشتر، افزايش مي‌دهيد.
  • دانش فني خود را افزايش دهيد. انگليسي زبان فن‌آوري است، مخصوصاً فن‌‌آوريهاي تراز بالايي مانند علوم کامپيوتر، ژنتيک و پزشکي. اگر مي‌خواهيد درباره اين علوم مطالعه کنيد، احتمالاً مجبور خواهيد شد از منابع انگليسي استفاده کنيد.
  • يک تاجر بين‌المللي باشيد. ايـن بسيار واضح اسـت. تجـارت بين‌المللي تنها بـا زبان انگليسي ميسر مي‌شود. يادتان باشد که در دهکده جهاني به سر مي‌بريد. بنابراين اگر مي‌خواهيد نقشي ايفا کنيد، بايد انگليسي بلد باشيد – تا بتوانيد با تجار ديگر ارتباط داشته باشيد، در کنفرانس‌ها و همايش‌ها شرکت کنيد، روزنامه‌ها و مجلات تجاري بخوانيد و....
  • دانشجوي و محقق بهتري باشيد. مي‌توانيد با دانشمندان کشورهاي ديگر مکاتبه کنيد. در همايشهاي بين‌المللي شرکت کنيد و با مطالعه مجلات و کتب، از يافته‌هاي جديد علمي با خبر شويد.

 

ياد گرفتن انگليسي آسان است

 

انگليسي نه فقط مفيدترين زبان دنياست، بلکه يکي از آسان‌ترين زبانها براي يادگيري و استفاده محسوب مي‌شود:

  • الفباي ساده – هيچ نماد يا نشانه خاصي از قبيل ä يا é وجود ندارد.
  • حالت جمع آسان – فقط کافي است يک s (يا es) به انتهاي يک اسم اضافه شود. (one car, two cars)
  • کوتاهي کلمات – اغلب کلمات اصلي کوتاه هستند: run, work, big, go, man و.... کلمات طولاني‌تر هم غالباً کوتاه مي‌شوند: fridge=refrigerator, os=operating system.
  • انگليسي همه جا يافت مي‌شود: دسترسي به تلويزيون، موسيقي، وب‌سايتها و مجلات انگليسي زبان بسيار راحت است. شما مجبور نخواهيد بود فقط از چند کتاب خسته‌کننده آموزشي استفاده کنيد. مي‌توانيد همزمان هم انگليسي بياموزيد و هم از آن استفاده کنيد. بديهي است که بدين ترتيب اشتياق شما براي يادگيري افزايش مي‌يابد.

 


 

 


تاریخ : 1 فروردين 1395
بازدید : 225
نویسنده : shayan

با سلام. به وبلاگ من خوش آمدید شما می توانید  مشکلات خودتان را ذر رابطه با یادگیری زبان در میان بگذارید و با ما به  طور زنده در ارتباط باشید/آدرس ایمل برای ارتباط مستقیم وزنده/tigerpower70@yahoo.com و rebvaralizadeh@yahoo.com  powertiger523@gamil.com منتظر ایمل های شما  عزیزان هستیم 


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

به وبلاگ من خوش آمدید شما می توانید مشکلات خودتان را ذر رابطه با یادگیری زبان در میان بگذارید

کدام گزینه می تواند ما را در یادگیری زبان یاری دهد؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زبان دوستان و آدرس englishlanguage.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 4
بازدید کل : 38570
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


RSS

Powered By
loxblog.Com